حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۹ مطلب با موضوع «الشوخو» ثبت شده است

۲۰
اسفند


یه استاد زبان داریم

بنده خدا شرطی شده

هر چی میپرسم میخنده!

سوال جدی هم میپرسم میخنده!


خب استاد!

دقت کن شاید واقعا سوال داشته باشم!

همیشه که شوخی نمیکنم!!!

والا...

  • حاجی ره
۲۰
اسفند


مهمونمون حالش خراب شده

افتاده وسط اتاق!

پررو میگه: 

حاجی بیا ماساژم بده!!!


+ پ.ن: ه.خ داره ماساژش میده!

من که عمرا!

اصن بمیره!

والا...

:)))

  • حاجی ره
۲۰
اسفند

امروز سر کلاس زبان یکی از رفقا رو دعوت کردم خونمون!

میگه: حاجی شام درست و حسابی دارین؟!

من ناهارم نخوردم!

میگم: آره بیا! هیشکی از گرسنگی نمرده!

گولش زدم و آوردمش ظرفای نشسته و مونده از شنبه تا حالا رو انداختم گردنش!!!

ه.خ از خواب پا شده اومده تو آشپزخونه

میگه: حاجی این بنده خدا بعد سالی اومده اینجا!

مجبورش کردی ظرف بشوره؟!


+ الانم که ظرفا تموم شده

اومده کنار من نشسته

هر چند دقیقه یه بار مثه این وحشیاحمله میکنه

دستای دراز و لاغرشو میندازه دور گردنم و همچون فشار میده

یعنی از درد داد میزدم!

...

الان گردن من درد گرفته حسابی

دست اونم خونی شده

انگشتشم ورم کرده!

آخه واسه اینکه مجبور بشه ولم کنه

یه انگشتشو میگرفتم و بیشتر از 90 درجه برمیگردوندم!!!

والا...

  • حاجی ره
۱۸
اسفند


بلاگر عزیز!

عضویت شما در بلاگ

نشانه شخصیت شماست!


+ دیگه چیزی در مورد عضویت بلاگفا نمیگم!!!

  • حاجی ره
۱۸
اسفند


بعضیام هستن

فرقی نمیکنه قم باشن

یا سوئد

اونا باید تو بلاگفا بنویسن!


این ثبات شخصیتشون منو کشته!

والا...

  • حاجی ره
۱۸
اسفند


چند وقتیه تو خیابون که راه میرم

احساس میکنم نگاه مردم بهم عوض شده

یه جور دیگه ای سلام و علیک میکنن و ...


+ انگار رو پیشونیمون نوشته: 

متخصص و اهل قلم!!!

:)))

  • حاجی ره
۱۸
اسفند


اینم دو تا خاطره خاک بر سری از استادنا حیدری فسائی:


وسط درس اشاره کرد به یک از بچه ها گفت: 

شما! یه حساب کتابی ما با هم داریم!

طرف گفت: جانم حاجاغا! بفرمائید!

استاد فرمودند:

چند روز پیش یه اشکال چرتی کردی

یادم رفت بهت بگم "خاااااااک بر سرت!"


+ کلاس رفت هوا!


استاد در حالتی عیرفانی!!! و ملکوتی میفرمودند:

بچه ها امروز با خودم عهد کردم بهتون نگم خاک بر سرتون!

خاک بر سرتون!

:)))


پ.ن:

یکی از طلبه ها تو کلاس مسئولیتش اینه که:

وقتایی که حاجاغا حرفهای خاک بر سری میزنه

یا تیکه میندازه و شوخی میکنه

زمانش رو یادداشت کنه

تا بعدا از درس که ضبط میشه حذفش کنن!!!

یعنی تا این حد!

  • حاجی ره
۱۶
اسفند


یه عکس از یه جوونی دیدم

دو تا سر داشت و چهار تا دست!

یه جوری شدم!

ولی خوشبخت به نظر میومد!

بازم خدارو شکر!

(کلیک!)


+ قدر سلامتی و تنهایی خودتونو بدونین دوستان!

واقعا میگم!

  • حاجی ره
۲۲
ارديبهشت

شوخی شهرستانی یا طلبگی؟


بعد از ناهاری که امام جمعه بهمون داده

رفقا دور هم نشستن به گعده!

یکی هم سرشو گذاشته رو پای رفیقش و خوابیده

یکی با پارچ استیل ساقی آب یخ شده

یکی آب میخواد

لیوانشو میگیره بالای صورت طرفی که بعد ناهار خوابیده

ساقی که آب میریزه

طرف یهو لیوانشو کنار میکشه

ساقی هم ناخواسته رو صورت طرفی که خوابیده آب یخ!!! میریزه

عین برق گرفته ها از خواب میپره

همه میخندن

بعد همگی لیوانهای نیم خورده آبشونو میپاشن به طرف

و هر کدوم به طرفی فرار میکنند


پی نوشت:

شک کرده بودم که چی شده همه تشنه شون شده و لیوان آب دستشونه ها!!!

هیچی دیگه شکّم به یقین تبدیل شد!


  • حاجی ره