حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با موضوع «اساتیذنا!» ثبت شده است

۲۰
ارديبهشت
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • حاجی ره
۱۳
ارديبهشت
ه.خ میگه:
اون نوازندهه بود فیلمشو نشونم دادی!
میگم:لطفی!
میگه: همون! دیروز مرده!
:(
پ.ن:
عاشق این آهنگش بودم:
"همچو اشتر زیر بارم روز و شب"
"روز و شب"
"روز و شب"
صدهابار گوشش دادم...
  • حاجی ره
۱۲
ارديبهشت


چند وقت پیش که رفته بودم شهرستان!

تو کوچه بودم و تازه میخواستم زنگ در خونه خاله مو بزنم

که یهو یه خانم خیلی لاغر اندام با چادر مشکی پیچید داخل کوچه

بهتم زد!

خانم "چ" بود!

معلم مهد کودکم!!!

دستم رو زنگ خشک شد!

اینقدر خواستم سلام کنم و خودمو معرفی

نتونستم...

:(


پ.ن:

خاطرات زیادی از مهد کودکم یادمه...

  • حاجی ره
۰۶
ارديبهشت

چند وقت پیش پیامک دادم به استاد:

سلام استاد

کتابخونه تشریف دارین خدمت برسم؟!


یکی دو ساعت بعد جواب داد:

سلام از استانبول!


+ خبر نداشتم ترکیه اس!


پ.ن:

بعد از اومدنش هماهنگ کردم رفتم دیدنش کتابخونه

دیدم واسم یه شکلات metro سوغاتی آورده!!!

تنها فرقی هم کهبا متروهای ایرانی دهره اینه که رو ش ترکی نوشته

والا...

اونوخ این واسه من ترکیه میشه عایا؟!

  • حاجی ره
۲۹
فروردين
یکی سوال کرد:
حد محبت به خانواده و همسر چقدره؟!

فرمودند:
هرچقدر محبت کنید کمه!
هر چقدر محبت کنید کمه!
(دوبار گفتن خب!)
باید هر قدر عشق و محبت دارید بریزید به پای زنو بچه تون
بازم کمه!!!
...
  • حاجی ره
۲۹
فروردين
ایشون علاوه بر علوم حوزوی و اخلاق و عرفان 
طب سنتی و اسلامی هم میدونن 
و یکی از بهترین حکیمان قم هستند.

خیلی از سوالا در مورد درمان بیماری ها بود
جسمی و روحی...
سوالی که من نوشتم و جواب دادن ایشون:
در این ایام روز و ساعتی که برای حجامت مناسب باشه معرفی بفرمایید.
فرمودند:
نیمه دوم ماه به اونطرف
که ماه در اوجه
و البته قبل از 23م
پنج شنبه هم نباشه
پیش هر کسی هم نریدآدم مطمئنی باشه
تیغ و لیوان هم خودتون ببرین!

البته ائمه فرموده اند:
هرموقع احساس کردید باید حجامت کنید انجام بدید
فقط قبلش یه آیه الکرسی بخونید و صدقه بدید
  • حاجی ره
۲۹
فروردين
درس اخلاقشون در مورد آرزو بود
فرمودند:
خیلی از ماها یه چیزایی تو ذهنمون ساختیم بعد فکر میکنیم همینجورم هست
بریزید دور اینارو!
واقعیت رو پیدا کنیدو باهاش زندگی کنید
نه خیالات وآرزوهای تو ذهنتون
این آرزوها مارو زمین زده
حتی توی معنویات!
طرف تو ذهنش یه چیزی ازعرفانو معنویت ساخته
بعد هعی اونو نگاه میکنه میبینه اون که نمیتونه بشه
یا خیلی ناراحت میشه یا کلا بیخیال
...
مگه تو نماز نمیخونی
مگه خدارو قبول نداری
معنویت مگه چیه؟!
همیناست دیگه

  • حاجی ره
۲۸
فروردين
امشب برای اولین بار رفتم خونه آقای الهی
از شاگردان آقای بهجت ره
بعد از نماز جماعت
یه درس معرفتی تفسیری داشتن از احادیث
بعد پاسخ به پرسشها
بعد زیارت امین الله
بعد درس اخلاق و روضه کوتاه از خودشون
بعد روضه و مداحی و سینه زنی مفصل
بعد هم آبگوشت!

پرسش و پاسخها خیلی جالب بود
حسابی تاسف خوردم که چرا دفترو قلمی نیاوردم با خودم
معرکه بود جوابا...
  • حاجی ره
۲۶
فروردين
ایمیل های استاد!!!

  • حاجی ره
۲۲
فروردين

سالها قبل

موقعی که ساکن حجره بودم

عجیب زده بود به کله ام که پاشم برم یه روستایی جایی

یه کم تو طبیعت و با مردم طبیعی! زندگی کنم

(طبیعت به معنای اعم: کویر کوهستان و جنگل)

از شهر و درس و آدما و کار و تکنولوژی و ... دور بشم

از اون طرف هعی با خودم میگفتم:

خب اونوخ این همه کار و مسئولیت و وظیفه و تکلیف و اینا چی میشه!؟

اصن حق دارم همچو کاری بکنم؟!

اینقدر ذهنم درگیر این مسئله شده بود

از یه طرف رفتن از یه طرف حق چنین کاری رو داشتن

آخر رفتم پیش استادی

از دوستان و نزدیکان آقای بهجت ره

که خیلی از راهنماییها و مشورت های زندگیمو با ایشون انجام میدم

حرفهای دلمو بهش گفتم

جوابی که داد خیلی متعجبم کرد:

حاجی! منم اگه میتونستم

دلم میخواست برم یه روستایی تو جنگل زندگی کنم

که هیشکی منو نشناسه

بشم امام جماعت روستا

( رئیس دفتر یکی از مراجع قم هستن ایشون!!! و شمالی )

پ.ن: 

هر چند اون موقعها نشد که بشه

ولی این تو ذهنم موند اگه شد 

خرم آن‌ روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

گرچه دانم که به جایی نبرد راه غریب

من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

انگیزه نوشتن این پست:

اینجا و آنجا

  • حاجی ره