حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۶ مطلب با موضوع «اساتیذنا!» ثبت شده است

۱۸
فروردين


تنها خرید ایام عید بنده یه دست پیراهن و شلوار الیاف طبیعی تو قم بود

تریپ این لباسهای هندی!

پیراهنش زرد - کرمی و شلوارش قهوه ای سوخته!

(اون وسطیه تو عکس!)


اولین جلسه کلاس زبان:

استاد: حاجی لباست به نور حساسه؟!

من: استاد! الیاف طبیعیه و کلا آسیب پذیریش بیشتره نسبت به بقیه پارچه ها! و ...

استاد: میخواستم یه عکس باهاش بگیرم!!!


اینقدر این اراذل و اوباش زبان آموز به ما خندیدن!!!


اولین روز کاری - موقع صبحانه: 

یکی از محققای ترک یه مثل ترکی رو جمله به جمله میگه

اون یکی رو به من به فارسی ترجمه میکنه:

.... .... .... ... .. .. ....... . .......

آدم دیوونه از رنگ قرمز خوشش میاد

..... ... ....... ... ... ............ ......

آدم گیج هم از رنگ زرد!


اینقدر این اراذل و اوباش محقق به ما خندیدن!!!


پ.ن: حالا من به کنار!

ولی آدم با رئیسش اینجوری حرف میزنه؟!

والا...


+ خواهرم میخواست روش نقاشی کنه

گفتم از خط و طرح های گرافیکی بیشتر خوشم میاد!

قرار شد از این طرح های قدیمی و نسخه خطی بزنه واسم!

دیگه عید بود و شلوغ و ما هم رفتیم اهواز

فرصتش پیش نیومد

  • حاجی ره
۲۲
اسفند

امروز صبح سرکار نرفتم

و نشستم به تمام کردن کتاب مرجعی که سه ماهه دارم میخونمش

ناقابل هزار و سیصد صفحه!!!

تازه همین جلد نیس که

9 جلد دیگه هم هس

دو ساله دارم میخونم و یادداشت برمیدارم 

تموم میشه میگه؟!

ولی یه جلدشو امروز تموم کردم

اینقدر خوشحال شدم که نگو!!!

یعنی کم از صبح پادشاهی نبود...

بجاش عصر رفتم سرکار اونم یکی دو ساعتی فقط

واسه نماز رفتم مسجد

بعد نماز چای دادن و کمیل!!!

بعد با استاد هماهنگ کردم و رفتم پیشش

واسه مشاوره تحقیقاتی

به صرف چای و بیسکوییت و میوه

بعد رفتم خونه یکی از محققا که مراسم دارن

و تا امشب نتونسته بودم برم

امشب توفق شد

زیارت کمیل دوبل!!! سخنرانی وروضه وسینه زنی

سرجمع یه ساعت و نیمی شد!

به صرف ساندویچ کوکو سبزی

نزدیک حرم بود رفتم زیارت

دوستانو هم یاد کردیم بسی

ه.خ ازظهر رفته شمال

موندم تنها

به چندتا از رفقا زنگ زدم ببینم کی تنهاس برم پیشش

یکی از قلدران حجره نشین اعلام آمادگی نمود

امشب مهمان حجره ایم

و با موبایل در خدمت دوستان

شرمنده اگه کامنتا جواب داده نمیشه


+ شب جمعه اس اموات و احیا رو فراموش نکنید

مارو هم! 

ایضاً

  • حاجی ره
۲۰
اسفند


یه استاد زبان داریم

بنده خدا شرطی شده

هر چی میپرسم میخنده!

سوال جدی هم میپرسم میخنده!


خب استاد!

دقت کن شاید واقعا سوال داشته باشم!

همیشه که شوخی نمیکنم!!!

والا...

  • حاجی ره
۱۹
اسفند


استاد میگه: چرا آقای فلانی به ایمیلها جواب نمیده؟!

میگم: فک میکنم آدرس ایمیلش رو عوض کرده!

برای اولین بار تو این سالهای آشنایی عصبانیت استاد رو دیدم!

میگه: 

آخه این چه کاریه؟!

آدرس آدم امضاشه!

هیچ وقت به اونایی که چند تا خط موبایل دارن

یا چند تا آدرس ایمیل

اعتماد نکن!


اضافه میکنم به فرمایش گهربار استاد:

و اونایی که با چند تا اسم و آدرس نظر میزارن!


وقتی اعتمادت از یکی بریده شد

دیگه با هیچ چسب و تفی نمیچسبه!

والا...

  • حاجی ره
۱۸
اسفند
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • حاجی ره
۱۸
اسفند


اینم دو تا خاطره خاک بر سری از استادنا حیدری فسائی:


وسط درس اشاره کرد به یک از بچه ها گفت: 

شما! یه حساب کتابی ما با هم داریم!

طرف گفت: جانم حاجاغا! بفرمائید!

استاد فرمودند:

چند روز پیش یه اشکال چرتی کردی

یادم رفت بهت بگم "خاااااااک بر سرت!"


+ کلاس رفت هوا!


استاد در حالتی عیرفانی!!! و ملکوتی میفرمودند:

بچه ها امروز با خودم عهد کردم بهتون نگم خاک بر سرتون!

خاک بر سرتون!

:)))


پ.ن:

یکی از طلبه ها تو کلاس مسئولیتش اینه که:

وقتایی که حاجاغا حرفهای خاک بر سری میزنه

یا تیکه میندازه و شوخی میکنه

زمانش رو یادداشت کنه

تا بعدا از درس که ضبط میشه حذفش کنن!!!

یعنی تا این حد!

  • حاجی ره