حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۳۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۰۵
خرداد
میگن یکی از اینستا شکایت کرده
خب ما هم چند نفر بشیم
بریم از اون طرف شکایت کنیم
هان!؟
  • حاجی ره
۰۴
خرداد
آیکون حاجاغا
نشاننده در رستورانی بین راه
منتظراننده ساندویچ همبرگر
گوش دهانده به حریر مهتاب از ایرج بسطامی

+ بی شکیبم
  • حاجی ره
۰۴
خرداد
مادرم زنگ زد
پرسید: کجایی
گفتم: حرم
میگه: آش دوغ پختم
با خودم میگفتم کاش الان از در تو میومدی
میگم: دارم راه میافتم
واسم نگه دار. صبح میرسم
با تعجب میگه: راس میگی؟ داری میای؟
  • حاجی ره
۰۳
خرداد

اونایی که کامنت بی آدرس میزارن...

  • حاجی ره
۰۳
خرداد


اینقدر ما خواستگاری رفتیم

یا همینجوری فقط اسم دختره رو پیش ما بردن

و قبل از اینکه بخواییم حتی بجنبیم

همشون زارت و زورت ظرف یکی دو ماه عروس شدن

که تو فامیل معروف شدم به اینکه:

حاجی رو هرکی دس بزاره، عروس میشه!


دیگه اسباب شوخی و خنده شدیم تو جمعای فامیلی!

چه پبشنهادای بیشرمانه که به ما ندادن!

حتی یکی از خانمای فامیل ازم خواس 

صوری! دخترشو خواستگاری کنم که بختش وا شه!!!!!!!!!!!!!!!!!

جدی!!!


جالب اینکه: 

عموم دختر همین خانم فامیل رو بهم پیشنهاد داد

و نظرمو پرسید! خیلی وقت قبلش...

گفتم: اشکال نداره! برید صحبت کنید از طرف من!

و همین خانم که التماس دعا داشتن جواب داد:

هر وقت حاجی شد مثه دکتر رفیعی

من حرفی ندارم و دخترمو بهش میدم!!!


اون موقع من اوایل طلبگیم بود...

چند باری خواستم اینو به عنوان جک واسه خود دکتر رفیعی تعریف کنم

فرصتش پیش نیومد!

:)))


+ از معدود سخنراناییه که عاشقشم...

  • حاجی ره
۰۳
خرداد


معاون دبیرستان که بودم

کتاب دا رو یکی از دانش آموزا واسم هدیه آورد!

با این که عین آهو صبح تا شب کار میکردم

و شبا از خستگی غش میکردم

کمتر از یه هفته تونستم تمومش کنم

تا آخر شب مینشستم میخوندمش...

با هر صفحه اش ...

اصن نمیشه این کتابو تعریف کرد!

چقدر قهرمان کتاب در چشم من قهرمانه خدا میدونه

دوست داشتم هزار تا از این کتاب داشتم و به دوستانم هدیه میدادم

آخرین قیمتی که گرفتم از چاپ 117 بود: 33000 تومن!


همیشه دوستان ازم پرسیدن:

ملاکات واسه ازدواج چیه!؟

منم همیشه به شوخی جواب دادم

ماشین شاسی بلند که با خوندن این پست دردناک از لیست خط خورد (کلیک!)

مونده مهریه چهارده سکه (کلیک!)

و ملاک جدیدی که اضافه کردم:

اینکه کتاب دا رو خونده باشه...


  • حاجی ره
۰۳
خرداد

سلام بر دوستان

زیر باران رفتیم نماز...

هنرنمایی هاتونو هم دیدم

یکی از بهترین اتاق چتایی که دیده شده!!!

صدها کتاب در مورد جنگ و دقاع مقدس خوندم

ندیدم کتابی به خوبی "دا"


زنگ زدم خونه و زمان دقیق جشن تولد سه قلوهارو پرسیدم

قرار شد بهشون نگن که من دارم میام!

انشا الله فردا شب میرم شهرمون...



دیشب بابام زنگ زد بهم

گفت: اگه توت میخوای باس الان بیای!

بهش گفتم: اینجا واسه توت باس کیلویی 8000 تومن پول بدیم!!!

حیاط خونه مون درخت توتی داره که کل فامیلو ساپورت میکنه!

هر موقع فصل توت خونه باشم

مادرم دو بار در روز مجبورم میکنه برم توت بخورم!

واقعا مجبورم میکنه ها!!!

یکی صبحای زود 

یه بار هم عصرها

حال داشته باشم میرم تو باغچه و از درخت میرم بالا 

و همونجا با خیال راحت میشینم یه دل سیر توت میخورم

حال نداشته باشم میرم تو بالکن طبقه دو 

به اندازه ای که دو نفر سیر بشن توت هست که شاخه هاش تو بالکنه!


پ.ن:

یکی از سه قلوها که تو بغل من خواب رفته!

موقعی که رو مبل نشسته بودم!

(کلیک!)


  • حاجی ره
۰۳
خرداد


چه پیشانیها که به قناصه هدف نشد...

چه دستها که از بدن جدا نشد...

چه پاها که بروی مین نرفت...

چه رگها که به ترکش جدا نشد...


چه جوانها که به اروند غرق نشد...

چه غیوران که به شلمچه خاک نشد...

چه دلاوران که به تیر مستقیم تانک...

چه عزیزان که زیر شنی شکار نشد...


چه چشمها که منتظر نشد...

چه دلها که بیقرار نشد...

چه آرزوها که بر باد نرفت...

چه جگرها که کباب نشد...


  • حاجی ره
۰۳
خرداد


ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویــــلا… کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
ای نخل غلتیده به خون
اشکی از شادی
هم چو من بفشان… روز آزادی
خیل یاران را… خیز و یاری کن
دشت شادی را… آبـیاری کن
نخل در آتش شعله ور
گر چه شد بی سر
نوبتی دیگر گشته بار آور
شهد پیروزی خوشـهء خرما
زورق و من… ماهی و دریا
ممد نبودی ببینی
گر یهء باران لاله رویاند از تربت یاران
گشته آبادان هرچه ویران شد
تربـت یاران گلباران شد
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پرثمر گشته
آه و واویـــلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته نا امید بعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند


پ.ن:

اهنگ ممد نبودی...

(کلیک)


  • حاجی ره
۰۳
خرداد


از دوست متاهلی میپرسم:

متاهلی چطوره!؟

مجردی بهتر بود یا این؟!


میگه:

بستگی داره خودت چطور زندگی کنی

میشه هر دو رو خوش گذروند

میشه حسرت مجردی رو خورد

میشه هم پشیمون شد چرا اینقدر دیر...


+ بارون عجیبی شروع شده قم

قطرات خیلی خیلی درشت

غرش رعد...

  • حاجی ره