م م 10355: الخرمشهریه...
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویــــلا… کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
ای نخل غلتیده به خون
اشکی از شادی
هم چو من بفشان… روز آزادی
خیل یاران را… خیز و یاری کن
دشت شادی را… آبـیاری کن
نخل در آتش شعله ور
گر چه شد بی سر
نوبتی دیگر گشته بار آور
شهد پیروزی خوشـهء خرما
زورق و من… ماهی و دریا
ممد نبودی ببینی
گر یهء باران لاله رویاند از تربت یاران
گشته آبادان هرچه ویران شد
تربـت یاران گلباران شد
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پرثمر گشته
آه و واویـــلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
امیدم گشته نا امید بعد از هجر تو
یاران می آیند اندر پی تو
موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن
آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما
از هجرت ای سردار دل گل ها پژمردند
نخل های شهر ما بی سر می مردند
در دست مردان خدا جامت می ماند
پ.ن:
اهنگ ممد نبودی...
- ۹۳/۰۳/۰۳