حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

الملاکیه...

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ب.ظ


معاون دبیرستان که بودم

کتاب دا رو یکی از دانش آموزا واسم هدیه آورد!

با این که عین آهو صبح تا شب کار میکردم

و شبا از خستگی غش میکردم

کمتر از یه هفته تونستم تمومش کنم

تا آخر شب مینشستم میخوندمش...

با هر صفحه اش ...

اصن نمیشه این کتابو تعریف کرد!

چقدر قهرمان کتاب در چشم من قهرمانه خدا میدونه

دوست داشتم هزار تا از این کتاب داشتم و به دوستانم هدیه میدادم

آخرین قیمتی که گرفتم از چاپ 117 بود: 33000 تومن!


همیشه دوستان ازم پرسیدن:

ملاکات واسه ازدواج چیه!؟

منم همیشه به شوخی جواب دادم

ماشین شاسی بلند که با خوندن این پست دردناک از لیست خط خورد (کلیک!)

مونده مهریه چهارده سکه (کلیک!)

و ملاک جدیدی که اضافه کردم:

اینکه کتاب دا رو خونده باشه...


  • ۹۳/۰۳/۰۳
  • حاجی ره

نظرات  (۴۸)

تو تلویزیون نشونش میداد حاجی ...فوق العاده بود
دا رو سال 89 از کتاب خونه گرفتم تو یه روز و نیم تموم شد !:))
کتاب باحالیه !: دی
حاج آقا یادمون نیارید تو رو خدا اصلا من یاد این کتاب میوفتم عذاب وجدان میگردم هر وقت میخوام بخونمش تنبلیم میشه چون واقعا قطوره حرف دا رو زدین یاد این کتاب حکایت زمستان افتادم
حاج اقا کتاب حکایت زمستان رو حتما مطالعه کنید مطمئنن تا اتمامش کتاب  از انگشتاتون جدا نمیشه عجیب کتاب عالیه من واقعا دوسش دارم  :-) 
حاجی دیدی کتاب دا رو نخوندم و متاسفانه شرایط ازدواج با شمارو ندارم خخخخخخ + آیکن زبون درازی
این کامنت رو دوباره تکرار میکنم اینجا. چون فکر میکنم این موضوع القای بیرونی توی ازدواج خیلی مهمه.

در مورد ازدواج، خیلی از عوامل کنترل کننده بیرونی هستن. لزوما نظر خود فرد نیست. منتها به راحتی با این جمله که " ازدواج پیوند دو تا خانواده هست و نه دو نفر" گاهی طرفین مجبور میشن تن به هر چیزی بدن. مثلا کسانی که قبل خواستگاری از معرف می پرسن که ازشون بپرسین با ... ( شغل یا موقعیت اجتماعی فرد رو در نظر بگیرید) ازدواج می کنن یا نه، به ما این رو میرسونن که تحت القاهای اطرافیان و خانواده و جامعه و ... فکر میکنیم که این فاکتورها توی ازدواج خیلی مهمه. در حالی که اینها سلیقه ایه و به سبک زندگی آدم ها برمیگرده.
یا در مورد ظاهر. همّه فکر می کنن دختری که قد بلند باشه یک point مثبت و مهم داره. ( این ها شخصی نیست که من میگم و صرف عقده گشایی نوشته نشده دوستان. )، یا مثلا یه روانکاوی میگفت بهمون که وقتی از بچگی هر بار توی فیلمی که داشتیم دور هم میدیدیم تا فلان بازیگر خانوم رو نشون دادن، مادر و خواهر و .... همه گفتن: وای! چقدر خوشگله! این توی ناخودآگاه ما ثبت میشه که ملاک زیبایی همچین چیزیه. زیبایی چون عینی تر بود مثال زدم.
خیلی موارد دیگه توی ازدواج اینطوریه. مثل مهریه، خونه و .....
اخیرا کسی از اقوام عقد کرد. من و دختر خانوم در طی بحث هایی که چند سال پیش داشتیم به این نتیجه رسیده بودیم که طلا نخریم برای عروسیمون و مهریه هم کم باشه و ... (این خانوم میگفت اینا هدیه من به همسرم هست.)، اما موقع عقد خانوادش با اینکه از قبل باهاشون صحبت کرده بود و ... مهر رو خیلی زیاد گذاشتن، با این توجیه که ما بریم شهرستان ( عقدشون تهران بود)، فامیل بپرسن مهرش چقدره ما بگیم 14 تا؟!
بماند که کسی توی فامیل نمیپرسه این چیزها رو به طور کلی. میگم که صرفا به خاطر حرف و القای اطرافیان و ... چنین چیزهایی پیش میاد.
یک جایی باید تصمیم گرفت که این کار رو نکرد.
استادی روحانی داشتیم به ما میگفت که
 یک عروس خانوم مومن باید فرق داشته باشه با یک عروس کولی و غربتی.

اگر یک عروس مومن هم مثل یک عروس غیرمومن بره چند میلیون خرج لباس و آرایشگاه و مراسم و ... بکنه، پس فرقشون چیه با هم؟!

خیلی ها میگن که خب همین یک شبه. همین یک باره، همین یک روزه، ....و اینجوری یکی یکی میشه کلی مورد که واقعا کار رو سخت میکنه....

یک جایی باید بشینیم و تکلیفمون رو با خودمون روشن کنیم
و دین و دنیامون رو یک کاسه کنیم.


+ جالبه که اکثرمون پدر و مادرمون از بیخ مایه دار نبودن و
 بعد کلی تلاش و قناعت و ... به اینجا رسیدن.
 اما نسل ما در اثر تاثیرات جامعه و تلویزیون و ....
 فکر میکنیم که اگر کمی سختی بکشیم کلا دیگه بدبخت شدیم رفت!!!


++ این بحث واقعا مفصله و من برم روی منبر دیگه نمیام پایین.
فعلا تا همینجا عرایض بنده رو داشته باشین.
زیاده عرضی نیست. :)

برگرفته شده از hajiii.blog.ir

با تشکر از وقتی که به من دادین. :)

مثلا من فک می کنم که چون مهریه برای خود دختره
و خودش باس تعیین کنه
دخالت بقیه از جمله خود پدر و مادر،
دخالتیه که جاش نیست
و دقیقا همون معنی ای هست که از دخالت همه می دونیم !


حالا دختر نباس برگرده زااارت بگه شما دارید دخالت می کنید ! و مهریه حق منه خودم باس تعیینش کنم !!!
ولی باید  بتونه که زندگی مستقلشو تشکیل بده !

اگه نتونه ، پس دیگه چه استقلالی؟
پس فردا م مادرش و پدرش بخوان تو زندگی شخصی ش -دلسوزانه- وارد بشند ، آیا می تونه مدیریت کنه ؟؟؟
کسی که نتونسته سر یه مهریه ساده ، اونی رو بخواد که می خواد ؟

به من هم شوهرخواهرم دا رو هدیه داد...
منم چندروزه تمومش کردم...دا فوق العاده بود...تا قبل از دا تلویزیون صحنه های جنگو پخش میکرد میزدم میرفت بعد از دا واقعا نمیتونستم.مخصوصا اگر از خرمشهر چیزی پخش بشه...
خیلی جاهای کتاب خودمو جای شخصیت اصلی میذاشتم میدیدم واقعا من به عنوان یه دختر یک صدمه شجاعت نویسندشم نداشتم.
آخ اونجایی که نوشته بود مغز و تیکه های شهدا رو از روی پشت بوم میکندیم...خدای من...
من یک بار یک کامنت مفصل عمومی ! گذاشتم و در مورد اینکه خیلی از معیارهای ازدواج از جمله مهریه لزوما نظر شخص نیست و  به تلقین اطرافیان  و محیط هست نوشتم.
نمیدونم زیر کدوم پست بود که پیداش کنم حاج آقا.
  • مـفرد مؤنث ツ
  • یه روح تو دو تا جســـــم...

    دقیــقا...لبخند...فقط روح عزیز یه وقت نیای خونهَ م هـا...گناهه اصن...اخم...
    حاجی واقعیتش اینه تو بحث مهریه نمی شه رو حرف خونواده حرف زد....
    شما فک کن پدر دختر مثلا می گه 300 سکه..بعد دختره بگه نه بابا من 14 تا می خوام...
    شما جای باباهه...چه حالی می شی تو اون شرایط...؟


    نگیــــــــــــــــــن؟؟؟؟...
    ما خواهـریم دیگه...یادت رفتـه؟...لبخند..




    نههههههههههههههههههههه یادمهههههههههههههههههه
    شایدم ی روح تو دوتا جسم.
  • مـفرد مؤنث ツ
  • عرشه کشتی = صحن حـرم...
    لبخند...
    تشبیه قشنگیه...
  • مـفرد مؤنث ツ
  • نگیــــــــــــــــــن؟؟؟؟...
    ما خواهـریم دیگه...یادت رفتـه؟...لبخند...
    .
  • مـفرد مؤنث ツ



  • ؟؟؟
    همزاد من نیستی تو یوقت؟؟ :))))
  • مـفرد مؤنث ツ
  • والـا...گلدون که هس...
    البته باس دید خانواده هم باهاشو موافقم یا نه وگرنه خیلی از دخترا از این آرزوها دارن ولی شب عقدشون مهریه ها نجومیه... والا... + چه فایده اینجور باشه؟! کلی گفتم ها یعنی در مقام عمل همه نمیتونن بر فرض خواستن هم به اینا برسن



    +حاجی ببخشید اما خانواده ها دقیقا چرا باید رو نظر دختر خیلی تغییر ایجاد کنن
    حالا یا ما ندیدیم
    یا چون مامان باباهای ما ازین اخلاقا ندارن
    یا هم....
    نمیدونم والا...
    کرم از دختره دیگه معمولا!!
    مگه اینکه خونواده کلا خررررررررررررررررر پول باشه مادیات اساس زندگی باشه
    نمیتونم هضم کنم این قسمتو
    اتفاقا مامان من یکی خیلی خوشحالم میشه من مثلا 14 سکه بخوام
    اخه سکه و مهریه ک پشتوانه نیس حاجاقا!!
    ینی شما میگین خانواده شاید بخاطر عقیده ب این جمله مهریه رو زیاد کنن؟؟؟؟
    از نظر من ک مسخره س....

    در رابطه با پاسختون به دوستان!

    البته دختر و پسر محکم باشن و یه حرف بزنن کسی نمیتونه حرف بزنه رو حرفشون!!!

    چندتا مورد دیدیم ما!

    و البت آماده کردن ذهن خانواده قبل از این ما جرا هم مهمه!

    حاجی تجربه ثابت کرده :| ما بی جا کنیم :| بخوایم پیش آخوندا منبر بریم :|
    انصافا :|


    شما خودتون بفرمایید استفاده می کنیم :)
    پاسخ:
    من که مهریه نمیخوام که صحبتشو بکنم!
    شما که مهریه رو تعیین میکنین بفرمایین
    کلا بانوان جمع!
    والا...
  • مـفرد مؤنث ツ
  • ولـی فکرشم قشنگه خب...
    موردشم پیدا میشه...صبـر کنین...نذر من تموم شه...فورا بعدش جواب میگیرین...لبخند...
    پاسخ:
    شما هم دعوتین به عرشه کشتی!!!
    :)))
  • مـفرد مؤنث ツ
  • نگین من مهریه تصویب شده...
    14 سکه...
    با 14 نوع گل تو باغچه حیاط خونه...
    مامانم میگه شاید حیاط نداشتین...
    میگم حالـا بالاخره یه روزی چند متر حیاط دار میشیم دیگه...
    آخه دوس دارم به نیت 14 معصوم هر گلـی به نام اونا باشه...
    مثلـا گل محمدی...گل نرگس...گل یاس...لبخند...
    پاسخ:
    قشنگه!
    حیاطم نشد گلدون که هس
    والا...
    .والـا مام شماهارو میبینیم به جنس مرد امیدوار میشیم...
    میگم حاجی شما برا مراسم عقدتون برنامه ای ندارین؟...
    شما که قم هستین...برین تو حرم...جای ما رو هم خالی کنین...دعوت که نمیکنین...والـا...



    دخدرم حاجی مراسمش رو عرشه کشتیه
    تازه منم دعوت کرده :)))))

    +وای کربلا دوس دارم :(
    یا مشهد:(
    یا قم :(
    پاسخ:
    ما تو اصل قضیه دوشواری داریم
    اینا تو فکر رنگ لباس عروسن!!!!
    والا...
    14 سکه ک خیلی خوبه
    حاجی اصلا اینطوری نیست
    چرا انقد ب خانوما بدبینید شما


    دختر دایی من دکتر بود مهریش 14 تا سکه بود
    تازه دم عقد همه رو بخشید :)


    من ی لیست مهریه دارم:
    14 سکه ...14 معصوم
    12 تا...12 امام
    من 5 تا انقدد دوست دارم به نیت پنج تن ال عبا
    یا خصوصا یکی ب یگانه بودن خدا :)
    بد هرکیم ک میپرسه ازم میگم میخنده :|
    عصلا هرکی بخنده خر عسد :|



    حسن ظن داشته باشین همه ک ب سال تولد نمیزارن حاج اقا
    والا....
    ما میگیم معرفی کنیم بهتون شما راضی نمیشین :)))))


    +من برم تو افق تا حاجی تیکه بارون نکرده سر جمله اخر :)))
    پاسخ:
    البته باس دید خانواده هم باهاشو موافقم یا نه
    وگرنه خیلی از دخترا از این آرزوها دارن
    ولی شب عقدشون مهریه ها نجومیه...
    والا...

    + چه فایده اینجور باشه؟!
    کلی گفتم ها
    یعنی در مقام عمل همه نمیتونن بر فرض خواستن هم به اینا برسن
    "این همه ما گشتیم
    بزار یه کم هم او بگرده!
    خسته شدیم خدایی
    والا..."

    دلم کباب شد :(
    پاسخ:
    دلتون شاد...
    قسمت ما هم اینه دیگه
    البته فعلا
    معلوم نیس همینطور بمونه
    اصن دنیا همینه
    والا...
    حاجی حالمون گرفته شد ...
    اون بنده خدا که زدن بهش بچه محل ما بود :(

    مهریه چارده تایی م به نظرم ناقص بود اون پسته !
    اصن هوچ حرفی از برکت زندگی با اون مهریه نبود 
    اشاره کرده بود که مهریه بالا رو به عنوان ضامن استفاده می کنن ، ولی اصن نگفته بود چه ضامنی ضامن تر از خدا ؟

    پاسخ:
    پس دوست سهیل هم محله ای شما بوده!
    خدا بیامرزتش...

    + حرف زیاده...
    شما کاملش کنین
  • مـفرد مؤنث ツ
  • والـا مام شماهارو میبینیم به جنس مرد امیدوار میشیم...
    میگم حاجی شما برا مراسم عقدتون برنامه ای ندارین؟...
    شما که قم هستین...برین تو حرم...جای ما رو هم خالی کنین...دعوت که نمیکنین...والـا...
    پاسخ:
    میگن طرف چندتا دکمه برد خیاطی
    گفت واسه اینا یه کت و شلوار بدوزین!!!

    ما هم تو موردش موندیم
    چه برسه که بخواییم واسه عقد و اینا برنامه ریزی کنیم که!!!
    والا...
    :))))

    بعد مثلا چقد حال میده

    به قول این لینکتون آدم مهریه شو بگیره

    بعد به مرور زمان

    و بنا به لیاقت و مهر و محبت همسر

    یکی یکی

    بهش ببخشه مهرشو...

     

    البت میدونم واقعا کار هرکسی نیست!

    :)

    پاسخ:
    من یکی یکی بهش پرداخت میکنم
    بنا به مهر و محبت همسر...
  • مـفرد مؤنث ツ
  • 14 سکه...لبخند...
    مهریه منم هست...اما براش برنامه دارم...
    پاسخ:
    ادم شماهارو میبینه به جنس زن امیدوار میشه
    والا...

    + جزاک الله خیرا...
  • پیمان/پیمانه!
  • راستی قیمت کتابو اشتباه دیدم به خاطر خوابالویی.. این که دارم 11000 تومن شده هزینه اش.. چاپ چهل و سوم سال 1388 هست.. چقده زود می گذره زمان؟ پیرشدما؟
    خدافظ
  • مهندس بهشت
  • جدن زحمتی نیس مونده کتابخونه داره خاک میخوره خواستی می فرستم برات ......
  • خانم مهندس
  • مرسی,مهندس بهشت :-* :-*
    زحمتت میشه عاخه
    راضی به زحمت دوستان نیستم.
    شوخی کردم بابا...
    بعده امتحانا برم کتابخونه.بپرسم,شاید داشته باشن

    چند بار جواب نوشتم و پاک کردم!
    ترجیح میدم سکوت اختیار کنم. :)
    والا...
    اینقده تعریف کردین منم هوس کردم بخونم ولی نمیدونم میتونم تحملش کنم یا نه؟
    برا دانلود نزاشتن جایی؟؟؟
  • خانم مهندس
  • چه دست و دل بازی حاجی
    مرسی.
    خدایی دوست دارم بخونمش,اما نیست زیاده وقت نشده هنو....

    پاسخ:
    همیشه دوس داشتم بدمش به یکی که بخونه
    به حر هال...
  • مهندس بهشت
  • مهندس منم کتابو دارم میخوای بفرستم؟؟؟
    "دیگه ما نباس بگردیم!
    خودش باس بیاد منت کشی!
    والا..."

    خودشیفته فراهانی
    :))
    والا
    پاسخ:
    این همه ما گشتیم
    بزار یه کم هم او بگرده!
    خسته شدیم خدایی
    والا...

    ما اون زمان که 11 تومن بود خریدیم...

    کلیک دو هم خوب بود

    خدا بخواد ما هم برنامه ها برا این داماد بخت برگشته داریم...

    کلا از اون زمانی که استاد اخلاقی میفرمودن زن دوتا مهریه داره ما شروع کردیم به برنامه ریزی

    مهریه اول و متداول که مهم نیست

    بنده خدا رُسِش تو مهریه دوم کشیده میشه!!

    عکستون هم خیلی خوب بود

    پدر مهربونی میشیدا...

     

    شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام هم تسلیت میگم

    التماس دعای ویژه رفتین حرم...!

    پاسخ:
    نمیدونم من چرا همیشه فکر میکنم شما متاهلین!!!

    منظور از مهریه یک و دو رو متوجه نشدم.

    اعظم الله اجورنا و اجورکم...
  • ℳ𝓲ss ℰℓ𝓲
  • "دا" رو از نمایشگاه کتاب تهران سال 88 گرفتم
    چاپ پنجاه و دومش
    قبل از اون انتخابات حساس هم بود!
    منم سال سوم بودم و امتحان نهایی و از این کوفت و زهرمارا :|
    تا رسیدم اصفهان مامانم قطر کتابُ دید جیغش رفت رو هوا :دی
    گفت به خدا ببینم قبل از تموم شدن امتحانات این کتابُ بگیری دستت و بخواهی بخونی آتیشش میزنم
    :|
    مام دو روز گذاشتیمش رو میز جلو چشممون هی با حسرت نگاهش کردیم ولی از ترس مامان دست نزدیم بهش :|
    صبح  روز سوم که بیدار شدم برش داشتم و حالا نخون کی بخون!
    در اتاقمم قفل کردم مامانم بهم دسترسی نداشته باشه :))
    خلاصه ش که مامانمون دید از پسمون بر نمیاد هیچی نگفت
    یعنی اصلاً جواب سلامم نمیداد اون روزایی که کتاب رو میخوندم
    4 روزه تمومش کردم و گذاشتمش تو لیست بهترین کتابایی که باید خوند
    با کتابش گریه نکردم... دلم سنگ تر از این حرفاس... ولی واقعاً عذاب میکشیدم با تصوراتی که در اثر شرح جزئیات ماجرا تو ذهنم نقش می بست
    اون مدتی که توی غسالخونه بود... یه دختر 16 ساله...
    پاسخ:
    به معنای واقعی کلمه:
    شیرزن...
  • مهندس بهشت
  • حاجی خونوادمو که بهت معرفی کردم چرا نیاد؟؟؟؟البته هنوز علنی نکردم ولی خب فک نکنم مخالفت زیاده بشه......
    یکی از اشناهامون نامزد کرده بود.  خودشتو شهر دیگه بود هر هفته زنگ میزد به نامزدش
    یه کتاب معرفی میکرد بعد هفته ی بعدش زنگ میزد راجع بش باهش بحث میکرد 
    هیچی دیگه بعد 6 ماه جدا شدن خخخخخخ
    یاد اون افتادم 
    پاسخ:
    آخه دوره نامزدی وقت این کاراس؟!
    والا...

    + حلقه معرفت که تشکیل ندادن!
  • خانم مهندس
  • من دا رو نخوندم :((((
    ولی اگه کسی بهم هدیه بده میخونم:))))))

    دوستان,هم اکنون منتظریاری سبزتان هستیم :))))))))
    پاسخ:
    من نمیدونم کتابم کجاس!
    احتمالا شهرستانه
    اگه پیداش کردم
    و کسی بهتون نزدیکتر از قم نبود
    تقدیم میکنم...
  • مهندس بهشت
  • من واس دا دو شب بیدار موندم تمومش کردم .......انقد اون دوروز مامانمو حرص دادم .....خو به من چه میخواستم آخرشو بدونم
    پاسخ:
    چه همتی!!!
    و باز بیچاره مادر...
    :)
    یادمه بعضی جاهاشو که میخوندم چند روز باید کتابو میذاشتم کنار تا اعصابم آروم شه...از بس با روان من بازی کرد این کتاب....
    زار میزدم وقتی با دست خودش پدر و برادرشو دفن کرد....
    وای...وای....

    کتابو تو یه همایشی هدیه گرفتم...اولش گفتم پوفففففففف یه کتاب چرند دیگه که چون دفاع مقدسیه شونصد تا جایزه گرفته...ولی بعد دیدم نه...این فرق داره...اینجا قرار نیس همون داستانای تکراریو بخونی...

    پاسخ:
    بزرگترین اتفاقی که با این کتاب تو عرصه ادبیات دفاع مقدس افتاد همین بود:
    مواجهه مستقیم خواننده با واقعیت
    بدون ذره ای تعارف و تعریفای تکراری این ادبیات...
    شاهکاره!

  • مهندس بهشت
  • دا رو که خیلیا خوندن............و اما مهریه من بسیار بسیار با اون خانومی که پست گذاشته بودن برای مهریه موافقم و البته خودمم مهریم رو انتخاب کردم یه حج تمتع و اینکه داماد سر پرستی دو یا سه تا بچه یتیم رو به مدت 3سال به عهده بگیره منظورم ساپورت مالیه .....میخواد بخواد نمیخواد نیاد شوور من بشه همینه که هس
    پاسخ:
    اصن به مهندسا نمیاد این روحیه!!!
    والا...
    :)
  • پیمان/پیمانه!
  • من یه جلدش رو دارم.. زمانی دستم رسید که 24000 تومن بود .. دو دفعه هم خودندمش.. اونجا رو که شب پاشو تو شکم یه شهید گذاشته بود یادتونه؟
    پاسخ:
    ما اون اوایل که 14000 تومن بود...
    اونجایی که رو پشت بوم، مغز پیرمردو جمع میکرد یادتونه؟!
    :)
    عجب!
    با این شمارگان کتاب هم معلوم نیست نیمه ی گمشده رو
    به چه سختی و مرارتی باید پیدا کنید!!!
    خیلی باید بگردین که!!!
    پاسخ:
    دیگه ما نباس بگردیم!
    خودش باس بیاد منت کشی!
    والا...
  • دوشیزه فلانی
  • من تو مسافرت تمومش کردم! تو شمال! 
    پاسخ:
    کتابیه که هیشوخ فراموش نمیکنی کی و کجا خوندیش...
  • دوشیزه فلانی
  • ملاکتو عشقه! :)
    پاسخ:
    البته این فقط دو تاش بود!
    بازم هس...
    :)
  • دوشیزه فلانی
  • اووووووووووووووووووووووووووووول! 
    برم بخونم! :)
    پاسخ:
    خدایا!
    یه نظری به این بنده هات بکن!
    والا...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی