حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «خاطراتنا!» ثبت شده است

۱۳
اسفند


طی پیاده روی شبانه رسیدیم تقاطع عطاران

مثه خیلی مواقع دیگه ایستگاه صلواتی هیئت برپا بود

با مناجات سوزناک و قشنگی که داشت پخش میشد!

یکی از بهترین لحظات عمر من اون مواقعیه که میام اینجا

به صرف چای و معنویت!


+ همیشه دو تا چایی میخورم

و بستگی به حالم هر چایی از هزار تومن تا دو و پونصد واسم خرج برمیداره!

معمولا هم نیت میکنم واسه امواتم!

و اولین شبی که این نیتو کردم

پدربزرگ مرحوممو تو خواب دیدم!

حرفی نزد

فقط ایستاده بود و بهم خیره شده بود.


پ.ن:

مستحبه وقتی پولی رو واسه کار خیری میدی بعد دستتو ببوسی!

این دست به دست خدا خورده!

  • حاجی ره
۱۳
اسفند


داشتم از بلوار جمهوری رد میشدم

نگو باغچه هارو اب دادن!

اونم بدون اطلاع رسانی به من!

تا زانو رفتیم تو گل!

(یه خرده کمتر البته!)

خیلی ریلکس راهمونو ادامه دادیم به سمت جوی آب خیابان!

جوهای عطاران هم عربض و تمیز!

بالا شهره دیگه!

با آرامش تمام نشستم لب جوی و علاوه بر دیدن گذر عمر

کفشمو و پاهامو شستم!

خیلی وقت بود ارزوی چنین کاری رو داشتم

که دیگه توفیق اجباری شد!

آبش هم صفر درجه!

استخونای پام داشت میترکید از سرما

ولی مگه میشد دل کند؟!


+ در ایام جاهلیت خیلی با ادبیات آمریکایی انس داشتم

و دیگه داستان کوتاه و بلندی نبود که نخونده باشم

همیشه به کولی های آمریکایی غبطه میخوردم!


  • حاجی ره