م م 145: این المفتاح!

امیدوارم با همون یه کلید

همه قفلها باز بشه!!!

پ.ن:

سیاه بینان

تاریک اندیشان

مظنونین به همه

متعصبین سیاسی

این پست در حمایت از رئیس جمهور "روحانی" است

باز با روان رنجور و مریضتان تفسیرش نکنید!

لطفا!!!

م م 144: الدنیا و مافیها کذا!

موقعی که جیغیله تر بودیم

تو مدرسه مون

یه آیه اللهی بود

متولی و همه کاره و ...

هر موقع مشکلی داشتیم

یا به گرهی برمی خوردیم

بعد از نمازها

میرفتیم پیشش

یه تقبل اللهی می گفتیم

احوالی می پرسیدیم

مشکلو هم می گفتیم

...

جالب اینکه:

همیشه جواب یکی بود:

"دنیا همینه دیگه!!!"

یعنی محال بود جواب دیگه ای از زبون این بزرگمرد بشنوی

با این حال باز میرفیتم

(اسکل نبودیم ها!!!)

می رفتیم

تا یه بار دیگه بشنویم که

"دنیا همینه دیگه!!!"

و این جمله آبی باشه بر آتش مشکلات

با شنیدنش

آدم آروم میشد

و خیالش تخت!

(البته نفس حقش هم تاثیر داشت ها)

÷.ن:

دوستان

عزیزان

"دنیا همینه دیگه"

دار تزاحم و تعارض و نقص و کمبود و مشکل و ناراحتی

با اینی که هست بسازیم

والا!!!

م م 143: انی لا احزن لمثل هذا!

دوستان اسلوب!!! بنده در این وب بر این قرار گرفته که

اولا به هر کامنتی جواب بدم

هر چند درحد "اوهوم" یا ":)"

و ترجیح میدم طنّازانه باشه

مگه مطالب درست و درمون و علمی

که اونم از رگه های طنز خالی نمیذاریمشون!

فلذا من که جواب میدم

فکر نکنید ناراحت شدم

نه!

اصلا!

به چیزمم نیست!

(آهان! یادم اومد "به خیالم")

اصن کامنت و پست که نباید موجب ناراحتی بشه

اگرم شد

میبندیم و خلاص!

مثه وب قبلی!

نه درد داره نه خونریزی!

گزینه "حذف وبلاگ" واسه همین موقع هاست دیگه!

م م 142: اعلان فوری!!!

اس ام اس اومده که:

دکتر حسن روحانی اعلام کرد:

ساعاتی پیش در پی حمله افراد ناشناس،

کلید حل مشکلات به سرقت رفت!

ملت از من توقعی نداشته باشن!!!

م م 141: فبای آلای ربکما تکذبان؟!

یه رفیق شیرازی داریم

یعنی آخر فک زدنه

اینقدر هم خوب و حماسی و جذاب حرف میزنه که نگو

اندازه کتابخانه کنگره امریکا هم اطلاع داره از همه چی!!!

طوری شده که ایام امتحانات دیگه دعوتش نمیکنیم!!!

بلکه برسیم درسمونو بخونیم!

اینو میخواستم بگم:

خیلی خیلی هم شوخه

و آخر ادعا و خالی بندی (واسه خنده البته!)

یکی از کاراش اینه که یه خالی میبنده

جمله اش که تموم شد

میگه:

"دروغ گفتم!!!"

پ.ن:

یعنی این معصومیتش منو کشته!!!

م م 140: فی فواید المطالعه الکتب المتفرقه!!! (ای: غیر حوزویه!)

همه کارامون برعکسه بخدا!!!

امتحان کتبی رو گند زدیم خدا رو شکر

ولی تو شفاهی فک اساتید رو مالوندیم به زمین!!!

...

یه سوال پرسید طرف که:

چه کتابایی رو از نویسندگان روس خوندی؟

(خودش عشق روسیه است و اونجا درس خونده خب!)

حالا انتظار داشت من بگم: "من کتابی نخوندم!"

گفتم: (البته خارجکی!)

به فارسی اسم یکیشو میگم:

"قمارباز"

گفت: اوه اوه!!! داستایوفسکی!!!

اون یکی هم "آبلوموف"

از گنچاروف!!

گفتند: بفرمایید! قبولید!!!

پ.ن:

اینهمه رمان و کتاب خوندیم تو زندگیمون

اولین جاییه که ثمره عملی میده!

بازم شکر!

نمردیم 

و فایده کتاب خوانی را با گوشت و پوستمون درک کردیم!

والا!!!

انی اعتقد عمیقا ان الآمالنا هکذا!

داشته های امروزمون، آرزوهای دیروزمونن!

یادت میاد؟!!

یه موسسه خاصی بود

شیک و حسابی

نگهبانی هم خفن!!!

که هیچ کی رو توش راه نمیدادن

اکثرا طلبه های خارجی اونجا رفت و امد می کردن

منم ارزوم بود یه بار

فقط یه بار با یکی برم توش

فقط توشو ببینم

پ.ن:

الان دو ترمه اونجا درس میخونم!!!

هو العبد ...

من اذی مسلما ...

یکی اومد با خوشحالی تمام 

بهتون تجاوز کرد

چکار میکنی؟!

حتما مزاحم خوشحالیش نمی شی! 

هان؟!

دارم میگم اینکارها دور از فرهنگه 

و مایه ازار و اذیت دیگران

اونم ساعت دوازده شب!

میگه: 

نه! 

تو چشم نداری شادی مردمو ببینی!

من:

آره!!! 

چشم ندارم!

والا!

انظر الی ما قال...

کار بد بده!

چه از محمود

چه از فریدون!

علاقه به یکی چشمامونو کور نکنه!