حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۸۴ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

۱۱
آبان


زیاره وداع با حضرت رو هم خوندیم!


پ.ن:

به امید سلامی دوباره

با دستی که خالی نیست و در دست یاره!!!

♡♥♡

  • حاجی ره
۰۹
آبان

دوستان مشهدی!

ما خیلی به لهجه همشهریاتون خندیدیم!

حلال بفرمایید تو رو خدا!


پ.ن:

همون ورودی شهر اومدم از راهنمای زائر

آدرس خیابون امام رضا ع رو بگیرم!

میگه:

اینجا تا آخرش امام رضایه!

:))


پ.ن: 

تیترو تونستین بخونین؟!

:)

  • حاجی ره
۰۹
آبان


در نبود ما

اتفاقات زیادی افتاده و داره میفته!

و این خیلی بده؟! عایا؟!


خلبان هم بلند ترین و زیباترین پرواز عمرش رو انجام داد!

(کلیک)


پ.ن:

واسه خوشبختی بیشترت! دعاییدیم.

باشد حداقل یه متاهل (اونم به برکت دعای ما!!!) طعم خوشبختی را بچشاید!!!

والا...

  • حاجی ره
۰۹
آبان

هتلمون چهارراه دانشه!

خیابون امام رضا ع، نزدیک بازار رضا ع!

پونزده دقیقه پیاده تا حرم!

اولین زیارتی که رفتیم

واسه نماز مغرب بود.

به رسم زیبای و دوس داشتنی حرم بعد از نماز:

زیارت امین الله, زیارت آقا امام رضا ع, روضه و دعا

به نیابت دوستان، همه رو در اعمال و عبادات شریک کردم

تا چه مورد قبول حضرتش افتد!


پ.ن:

متاسفانه هتل وای فای نداره!

:(

  • حاجی ره
۰۹
آبان

اعتراف میکنم که کامنتهاتونو شبا قبل از خواب دو سه باری میخونم!!!


پ.ن:

شاید خاصیت سفره!

اون دفعه هم که تبلیغ رفته بودم پادگان همین جور!!!

والا...

  • حاجی ره
۰۹
آبان


قسمت دوم:

با آرامش خیال میشینم تو ماشین 

و منتظر برادر گرام و قبض جریمه گرامی ترش میشم!

خوشحال و خندان!

با خنده محسوسی میشینه پشت رل!

خیی هم پیروزمندانه!

(داداشم برخلاف من هیچ نمیخنده!!!)

مادرم میگه: چی شد؟!

میگه: 

بهشون گفتم: "بارم آخونده!!!!!!!!!!!!"

افسره گفت: زبونتو گاز بگیر!

گفتم: راس میگم! بارم آخونده!!!

جریمه نکرد!!!!!!!!!!!!!

من: 

|:


پ.ن:

میگم: بابا حداقل نصف مبلغ جریمه رو بهم دست خوش بدین!

والا...

  • حاجی ره
۰۸
آبان

برادر گرام همیشه با سرعت بالا میرونه

سر یه پیچ هم بالاخره برادران خدوم راهنمایی رانندگی برای اولین بار به ما لبخند زدند!!!

البته این لبخندها تا آخر مسیر سه دفعه تکرار شد!!!!

هر دفعه هم برادر گرام بودن!

خلاصه...

با مدارکش میره پایین جهت عرض ادب و احترام

مادر گرام میفرمایند:

حاجی برو باهاش!!!

ما هم خودمونو به "عدم الفهم" میزنیم

و بی اعتنا به تنهایی برادر گرام در مقابله بادوستان خدوم و مهربان انتظامی

گوشی را از روی صندلی قاپیده

بی اعتنا به جریمه ای که در حا رفتن در پاچه برادر گراممان است

در آنسوی خیابان به عکاسی از منظره زیبای غروب میپردازیم!!!

باشد که جریمه ای سنگین او را به سر عقل آورد

و زین پس آهسته براند!

والا...

  • حاجی ره
۰۷
آبان

نشسته ام کنار دست داداش مجردتر از خودم به نقشه خوانی!

چهارصد کیلومتر تا مشهد!


پ.ن:

شب سرد و تارک کویر هم زیباست

والا...

  • حاجی ره
۰۷
آبان

از آش فروشی که برگشتم دیدم پیامک داده که:

کسی هم نیومد، خودم پایه ام!!!

گفتم هفت بیا دنبالم!

نگفتم رفتم و آش خوردم!

با یه ماشین هیوندای نقره ای تمیز اومد دنبالم!

رفتیم دنبال یکی دیگه از رفقا

اون یکی هم گفت تو راهه خودشو میرسونه

اون یکی نتونست بیاد

...

رفتیم آش خوردیم باز!!!


پ ن:

هر وقت آش میخورم یاددو نفر میفتم!

پسر خاله ام که همیشه پایه ام بود

و الان صدا و سیمای تهران میخونه!

دوم آرش که از وقتی یادمه در به در دنبال آشه!

والا...

  • حاجی ره
۰۷
آبان

قم که بودم 

یکی از رفقا پیامک داد گله کرد که چرا نمیبینیمت!

گفتم اتفاقا دارن فردا میام!

رفقا رو هماهنگ کن صبح بریم آش !!!

صبح بعد نماز بهش پیامک زدم:

؟؟؟

جواب داد: حاجی! هیچکی هماهنگ نشد!!!

ما هم دیدیم از اونا آبی گرم نشد

گفتیم خودمون که فلج نیستیم 

سوار موتور شدم رفتم آش خوردم

واسه خونه هم گرفتم!!!

والا...

  • حاجی ره