صلاتنا الاشتباهه
پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ
به اصرار مادر
رفتیم نماز ظهرو مسجد محل
نمازو حاجاغا سه رکعتی خوند
هیشکی هیچی نگفت
من و یه نفر دیگه نیم خیز شدیم
ولی با خودمون گفتیم حتما ما اشتباه میکنیم
نماز که تموم شد
یه پیرزنی از پشت پرده داد زد:
آخوند! سه رکعت خوندی!
تا گفت همه تایید کردن و خنده و شوخیا شروع شد
یه ده دقیقه ای همه داشتن میخندیدن
شوهرخاله ام دست میده بهم
میگم: نماز سه رکعتیتون قبول باشه!
مدیر مدرسه دبستانم میگه:
نمیشه نماز مغرب حسابش کنیم؟!
رفتیم نماز ظهرو مسجد محل
نمازو حاجاغا سه رکعتی خوند
هیشکی هیچی نگفت
من و یه نفر دیگه نیم خیز شدیم
ولی با خودمون گفتیم حتما ما اشتباه میکنیم
نماز که تموم شد
یه پیرزنی از پشت پرده داد زد:
آخوند! سه رکعت خوندی!
تا گفت همه تایید کردن و خنده و شوخیا شروع شد
یه ده دقیقه ای همه داشتن میخندیدن
شوهرخاله ام دست میده بهم
میگم: نماز سه رکعتیتون قبول باشه!
مدیر مدرسه دبستانم میگه:
نمیشه نماز مغرب حسابش کنیم؟!
- ۹۴/۰۱/۲۰
یه بار داشتیم نماز می خوندیم، صف اول بودم، یه دفعه دیدم حاج آقا داره جلوی من قدم میزنه
هیچی دیگه مونده بودیم ادامه بدیم، ندیم، مردیم و خبر نداریم، حاج آقا داره عروج میکنه، اونجا کجاست...
نگو آخوند حالش بد شده بود ... داشت میرفت بیوفته تو آبدارخونه :)