الافطاریه
امشب افطار همه عروس و دامادهارو دعوت کرده بود مادر گرام!
(همه اومده بودن جز خانم من!)
مادرم میخواست زنگ بزنه به خواهر بزرگه
که بیاد کمکش واسه چینش سفره و مخلفات و غیره
(از بیرون کباب سفارش داده بود و خودش برنج گذاشته بود)
گفتم: نمیخواد زنگ بزنی!
همه کارارو خودم میکنم!
بشقابهای کوچیک چینی خیار و گوجه و پنیر آماده کردم
بشقاب های سبزی
ظرف های ترشی
کاسه های ماست
پیاز خرد شده برای کباب و ...
به مادرم هم برنامه دادم اینجوری:
بعد اذان چای و قندو و نقل و گز (پنج الی ده دقیقه)
نماز جماعت (به امامت بنده با لباس آستین کوتاه!!!)
سفره ساده (نون و پنیر و سبزی و ...) ده دقیقه
غذای اصلی (چلوکباب)
اتمام افطاری!
...
خودم با کمک سه قلوها و بچه ها سفره رو چیدم
چای تعارف کردم
به کمک مادر گرام غذا کشیدم
نوشابه و دوغ رو دور گردوندم (تعارف به همه)
و ...
(جوری که نصف غذام سرد شد!)
عروسمون با خنده میگه:
خوب شد حاجی بودها!
وگرنه کی به فکر این چیزا میافتاد!
(لیوان سر سفره یادمون رفته بود، دستمال نبود و ... که زود جور کردم)
پ.ن:
به خواهرم میگم:
ما حوزه سفره آرایی و طرز تهیه سس و انواع سالاد نمیخونیم ها!
شما چی فک کردین که همیشه این چیزا با ماست؟!
:)))
+ همیشه تو مهمونی های خانوادگی این جور چیزا با منه
درست کردن انواع سالاد و سس
بردن غذاها سر سفره
چینش و سفره آرایی
جمع کردن سفره
این جور کاراهارو دوس دارم
با علاقه و لذت فراوان هم انجامش میدم
اینه که رسما تو همه مهمونی ها از قبل این کارا رو کنار میزارن واسه حاجاغا!
++ خیلی از ایرادهایی که گرفته شد در پست های دلایل اربعه
تشکیک در مسئولت پذیری اینجانب بود
که جا داشت یه دفاعیه براش مینوشتیم!
لیکن همین پست رو به عنوان دفاعیه بپذیرین
ایضا از دو شیفت و سه شیفت کار کردن های ما هم که باخبرن دوستان
دیگه چه حاجت به بیان؟!
والا...
- ۹۳/۰۴/۲۵
حاج آقا اینقدر ینی تنهایی حس میکنید شما؟!