حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

م م 10169: الدیموقراطیه! (دموکراسی!)

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ


ما سه تا برادریم

برادر بزرگم نه اسلامو قبول داره نه انقلابو (لائیکِ ضدِ انقلاب!)

برادر وسطیه اسلامو قبول داره اما انقلابو نه (مسلمانِ ضدِ انقلاب!)

منم که کوچیکترینم روحانی و حاجاغام! (مسلمان انقلابی!)


پ.ن:

فک کنم اگه یه برادر کوچیکتر از خودم داشتم

پیامبر میشد!!!

  • ۹۳/۰۱/۲۳
  • حاجی ره

نظرات  (۵۴)

واقعن 3 تا برادر اینجوری هستین!چقد جالب!
عجب!!
گزینه بعدی بهم نمیخوره آخه!
یه گزینه چهارم بذارید
سیب زمینی!
پاسخ:
من نظر خودمو گفتم!
دشواری نیستش که!!
خیلی هم خوبه!!
:)))
کی عکس حاجاغا رو میزارید دقیقا؟؟
پاسخ:
عهد کردم تو بلاگ وعده ندم
که باز بدقولی نشه 
و دوستان ناراحت!

+ تو فکرش هستم ولی!
لائیک ِ ضد انقلاب؟! :))
پاسخ:
گزینه بعدی!
نه..
توصیه نمیشه!!
:))
پاسخ:
میبینین چه دوشواری هایی ما داریم؟!
:)))
"ان شاء الله!
مشکل سخت افزاری داشتم که حل شده
فقط مونده مشکل نرم افزاری ذهنیش!
:)))) "
خب رمزدار بزارید!!
یا اصن عکس بزارید بعد عکس 6تیغه کنید که قیافتون فرق کنه ملت نشناسنتون :D
یا اصن بشناسنتونم خوبه هاا شهرت چیز بدی نیس مخصوصا وا3 روحانیون!!
پاسخ:
یه فکری میکنیم واسش!
کراوات چطوره!؟
با عینک دودی؟!
:)))
من فک کنم لائیک انقلابی ام :))))) (از نظر خانواده)
پاسخ:
من چیز دیگه ای فک میکنم!
(از نظر حاجی!)
ها حاجی بابام مورد دوم می باشن...مسلمان ضد انقلاب.....
البته بستگی به پول موجود در جیبش داره....تحت شرایط مختلف موضع عوض می کنه...
پاسخ:
خیلی بامزه بود!
:))))))
ما سه تا بچه ایم....
اولی که من باشم بنیان گزار خیلی از مسائل دینی تو خونواده ام....ینی شدم حاج خانوم خونه.....یه چیزی تو مایه های شما...با دُز بسی پایین تر...فقط آخوند نشدم که اونم زمزمه هاش داره می پیچه...
دومی نه اسلامو قبول داره نه انقلاب.....براش بشه کله ی منو می کنه میزاره تو بخل بابام...به قول شما لائیک ضد انقلاب
سومی هنوز دهنش بو شیر می ده...اگه مسلمان ضد انقلاب شد خبرتون می کنم...
:))

پاسخ:
شما که دیگه بچه نیستین!!!
:)))
سومی تربیت و نظارت شمارو میطلبه!!!
والا...
"عبدالقادر گیلانی...">>کامنت جناب حبیب.

:-P

پاسخ:
ای بابا...
:)))
چه جالب!!
تو یه خانواده اما طرزفکرهای کاملأ متفاوت!!!
حاجی!تیکه نمی اندازن بهت؟:)))))

 دایی کوچیکه منم مثلِ داداش بزرگه شماست!!! متنها مابی مشکل نیستیم باهم!!هرچندازگاهی بحث مون میشه(البته بارعایت کامل ادبو احترام)
یدفعه کتاب داستان سیستان دستم بود!یه فضولی(دختردایی ام) کتابو گرفت گفت چی میخونی؟؟چی میخونی هماناوووو بحث های بعدش همانااااااااا
هرچی گفت!!هی ماهی هیچی نگفتیم ...نگفتیم!!آخرعصبانی شدم 
زدم زیرگریه:))))))
حالا هی دایی ام میگفت:ببخشید!!!غلط کردم
من بیشترگریه میکردم:))))))
از اون موقع به بعد دیگه همه چی حل شد:))))
پاسخ:
تیکه میندازیم بهم!!!
:)))

چقد دلم سوخت!
جدی!
ولی خوش بحالتون
ما از این سلاحهای کاربردی نداریم!!!

داستان سیستانو دو سه بار خوندم!
عالیه!
باز شد :))
موفق باشید :))
پاسخ:
خدارو شکر!

ولی اون عکس پست امشب واسه ما وا نمیشه
انگار واقعا یه چیزیش میشده!
والا...
  • دختری با اسانس احساس
  • جالبه تا حالا اینطوری ندیده بودم
    پاسخ:
    من سی ساله دارم میبینم!
    :)))
    حاجی نامرد عصن چ معنی داره ساعت دو بیدار باشین ؟؟
    ب قول حبیب اقا چشامون تا ساعت سفید شد ب اینجا

    +حبیب اقا؟؟شما ک رفتین بخوابین قرار بود من کشیک بدم :))))
    چی شد پستا عوض شد؟؟
    :))))
    پاسخ:
    تخصیر حبیب بود!!!
    نمیذاش ما بخوابیم که
    هعی سرو صدا میکرد!
    والا...
    .
    (ینجوری!
    http://animpark.net/thread-661.html

    امیدوارم واستون باز بشه)

    حاجی باز نشد...ارور 404 داد
    .................................................
    چ باحال س تا داداش س تا ابجی
    سه تا خواهر شوهر:))))))))
    خاله منم س تا دختر داره س تا پسر یکی از دختراش شد زنداداش من
    شمام یاروغارتون زیاده مث اونا :)))
     ینی 30 درصد جمعو اینا تشکیل میدنا :)))
    +شما ایشالا 8تا بچه داشته باشین خب؟؟
    :)))
    پاسخ:
    چرا هشت تا؟!
    نگین: پس چند تا؟!
    ...

    -----
    اها خودتون جواب دادی ک من نگم
    ن اگه میگفتین چرا 8 تا میگفتم چون دورو بذتون شلوغ شه :)))
    تازه یارانم میدن :)))))





    پاسخ:
    من فک کردم به نیت امام هشتم!!!
    :))))
    "چه آرزوهای کوشولویی!!!"
    میتونید برآوردش کنید و ثوابشو ببرید خو!!
    پاسخ:
    ان شاء الله!
    مشکل سخت افزاری داشتم که حل شده
    فقط مونده مشکل نرم افزاری ذهنیش!
    :))))
    سلام حاجی

    سوال اساسی پیش اومد: 
    چرا نقش باباتون انقد تو پستا کم رنگه؟درواقع اصلا نقش ندارن!:-o 
    پاسخ:
    سلام
    شاید چون بابام آدم خیلی آروم و ریلکسیه
    که حضورش مثه هواست
    ناپیدا
    اما ضروری!
    چند تا دیگه از دوستان هم اینو گفتن
    به چشم!
    به زودی!
    شبت به خیر یا شیخناالعزیز
    پاسخ:
    شبهکم الله بالخیر و العافیه
    عبدالقادر گیلانی را -رحمة الله علیه- دیدند در حرم کعبه روی بر حَصبا(سنگریزه) نهاده همی گفت: ای خداوند ببخشای وگر هرآینه مستوجب عقوبتم؛ در روز قیامتم نابینا برانگیز تا در روی نیکان شرمسار نشوم.
    روی بر خاک عجز می گویم ، هر سحرگه که باد می آید
    ای که هرگز فرامُشت نکنم، هیچت از بنده یاد می آید ؟

    ...

    گلی از گلستان سعدی، تقدیمت یاشیخناالعزیز...
    پاسخ:
    ممنون
    یا حبیبنا المحبوب...
    "ارادات وافره ما به حضرت شما نشون میده
    از مائی!
    دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!
    والا...

    با لپم!
    میشنوم حبیب!"

    پس بگذار جای بستنی، این رو هدیه بیارم برات. که بستنی خورده میشه، امّا نوا در گوش میمونه و شعر در سینه ...

    حال کمی غمگینش رو داری لینک بدم یاشیخ؟
    پاسخ:
    الجمع مهما امکن اولی من الطرح
    والا...

    بده حبیب!
    بده...
    "کوه یخ به چه دردم میخوره حبیب؟!
    شما یه فالوده بستنی بدی ما راضیم!

    حبیب! نمیبینمش طرفو!
    من این طرف شهرو هر روز سر کار و کلاس
    اون اون طرف شهر و نمیدونم به نامزدبازی مشغول!
    میبینی؟!"

    شما اصن فالوده فروشی بخواه! کیه که بده ؟ :)))
    نه این که ندیم، نداریم که بدیم! شما مو دیدی، بکّن ! :))

    حاجی اون امانتی زمان داره ها! زمان بگذره دیگه زیاد به درد نمیخوره !(جدّی)
    پاسخ:
    سنگ بزرگ نشونه نزدنه!
    اونی که کوه یخ تعارف میزد از فالوده هم دریغ کرد
    هعی...

    + چشم استاد!
    در اولین فرصت ممکنه! (جدی!)
    "بستنی دادی بهت میگم! (جدیا!)"

    قبل بستنی، دلم میخواد بدونم الآن و از این فاصله چی به نظر میام از دیدت
    اگر دوست داشتی الآن بگو، اگر دوست داشتی بذار بعدا، اگرم دوست نداشتی نگو یا شیخنا العزیز !

    پشت لپ تاپی الآن یا با گوشی؟

    پاسخ:
    ارادات وافره ما به حضرت شما نشون میده
    از مائی!
    دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!
    والا...

    با لپم!
    میشنوم حبیب!
    "بستنی دادی بهت میگم! (جدیا!)"

    شما جون بخواه !
    بستنی که سهله، کوه یخ میاریم برای دوست !

    سر که نه در راه عزیزان بُوَد، بار گرانیست کشیدن به دوش...

    راستی امانتی رسید به دستت ؟
    پاسخ:
    کوه یخ به چه دردم میخوره حبیب؟!
    شما یه فالوده بستنی بدی ما راضیم!

    حبیب! نمیبینمش طرفو!
    من این طرف شهرو هر روز سر کار و کلاس
    اون اون طرف شهر و نمیدونم به نامزدبازی مشغول!
    میبینی؟!

    خوبه که خانواده دستتونو باز گذاشتن هرکی دنبال چیزی که قبول داره بره و اعتقادات خودشو داشته باشه!
    ما که میخواستیم حتی به یه چی فکر کنیم که برخلاف عقیده مامان بابامون بود میگفتن:
    "این خونه قانون داره قانونش اینه.تا وقتی اینجایی فکرتم باید فلان جور باشه."!
    پاسخ:
    عقیده چیزی نیس که کسی بتونه تحمیل کنه!
    والا...
    "شایدم اون می شد حاج آقا! شما می شدی مسلمان ضد انقلاب!"

    والا حبیب اقا اون که تو مواردش هس حتما میشدن لائیک انقلابی دیگه هاان!!
    پاسخ:
    داریم اصن؟!
    مردم؟!
    داریم؟!
    حاجی عکسسسسسسسسسسسسسس

    بزارید دیگه!!
    قول دادیدا
    پاسخ:
    عکس چی؟!
    یادم نیس خب!
    چ باحال س تا داداش س تا ابجی
    سه تا خواهر شوهر:))))))))
    خاله منم س تا دختر داره س تا پسر یکی از دختراش شد زنداداش من
    شمام یاروغارتون زیاده مث اونا :)))
     ینی 30 درصد جمعو اینا تشکیل میدنا :)))
    +شما ایشالا 8تا بچه داشته باشین خب؟؟
    :)))
    پاسخ:
    چرا هشت تا؟!
    نگین: پس چند تا؟!
    ...
    :)))
    حاجی حالا تو عکس شما کدومین؟؟؟؟اون برادر شانگ وی(سمت چپ پشت) ؟؟؟ لیو بی که نیستین ریشش سه تیغس پس یکی از اون دوتایین 
    من که همون شانگ وی در نظر میگیرمتون :دی
    پاسخ:
    همون برادر حاجی وی!
    اونم ریشش سه تیغه نیس
    امرده!!!
    امرد!
    :))))
    اما اگه میشد چی میشد!!
    اصن شد یکی از آرزوهای کوتاه  مدتم!!
    والا
    پاسخ:
    چه آرزوهای کوشولویی!!!
    :)))
    :))))
    حکمت خدا رو میبینی؟
    نه... میبینی؟
    پاسخ:
    اصن جز حکمت خدا ما چیزی نمیبینم!!!
    والا...
    چطور باهم کنار میایین؟:))
    پاسخ:
    اینجوری!
    http://animpark.net/thread-661.html

    امیدوارم واستون باز بشه!
    خو شما نمی خواید قدمی در راستای هدایت دو تا برادرتون بردارید عایا؟؟؟؟!!!
    وظیفه استاااااااا :)))
    پاسخ:
    نخیر!
    بنده معتقدم به اختیار و انتخاب انسانها!
    هر موقع خواستن راهشونو عوض کنن من در خدمتشونم!
    والا...
    "فک کنم اگه یه برادر کوچیکتر از خودم داشتم

    پیامبر میشد!!!"

    شایدم اون می شد حاج آقا! شما می شدی مسلمان ضد انقلاب!

    + اوّلیه چی می شد ؟ :)))


     حالا تو بحث ها زور کی می چربه؟ درستی حرف کی اثبات میشه ؟


    سوال: به نظرت من جزو کدوم دسته از دسته بندی سه گانه ای که گفتی هستم ؟(جدّیا!)

    پاسخ:
    اتفاقا همین اولیه نشون میده که ترتیبی که من گفتم درسته!
    ما اصن بحث نمیکنیم که!
    والا...

    فقط بعضی وقتا بهم تیکه میندازیم!
    جواب:
    بستنی دادی بهت میگم! (جدیا!)
    مشکل امنیتی نداره باباجان
    ه.خ م3 شیر پشتتونه !!
    عکستونو بزارید.

    یا 125 یا115(دقیق نیدونم کدوم اورژانسه،اما میدونم 1ایش آتشنشانیه)کارو راحت کرده!
    پاسخ:
    یکی باس جلو اینو بگیره نره لومون بده!!!
    والا...

    125 مناسبتره!!!
    :)))
    چه ترکیب جالبی :)))

    پاسخ:
    دس بابام درد نکنه با این ترکیبش!
    والا...
    خیر. اما محیط تاثیر گذار.. مثلا اینکه که نسل جدید انقلاب کمتر درک کرده... همینطور هم در مورد دین و ایمون
    پاسخ:
    مهم نسبت اثر محطیه با ذات و خواست و اراده خود آدم!
    اصن محیط در نظر نمیاد اینقدر نقش خود آدم غالبه!!!
    والا...
    بحث من و جوجه جداس. تازه آلوچه هم بهش میدم. چه برسه به قطاب. اما شما چی؟ هوم؟
    پاسخ:
    ارادت ما نیاز به اثبات نداره!
    والا...
    شمائین که باس آلوچه و قطاب بدین
    اونم تازه شاید...
    :))))
    :)))
    پس عکس با عمامه خواستین بزارین از قبل خبر بدید ملت بفکر آمبولانس باشن!!!


    پاسخ:
    دارم!
    ولی خب مشکل امنیتی داره گذاشتنش
    ایضا دوشواری که شما فرمودین!!!
    :))))
    ما که خواهر نداریم. اما 3 تا خاله داریم. همه دلسوووووووووووز. بعد این دلسوزیاشون خیلی با هم فرق داره. تازه 3 تا هم دختر خاله داریم که اونام با هم کلی فرق دارن
    پاسخ:
    ما هم به همین میزان خواهر داریم!
    یه حلوای اختصاصی باید به جوجه بدید حاجی! نمیشه که. یه چیزی هم یاد گرفتید
    پاسخ:
    شما قطاب دادین بهشون؟!
    جوجو ما کارتن نمیدیدیم. همش تو خاکا داشتیم جوجه میکشتیم. به جون خودم راست میگم. به خاطر همینه اسماشونو بلت نیستم
    پاسخ:
    دلم لرزید!
    :(((
     لیو بی
    گوان یو 
    جانگ فی
    پاسخ:
    روحشون شاد
    یادشون گرامی

    + متشکرات!
    میخواستم بگم دو تا خواهر دارید. درسته؟ یا بیشتر؟ اونا چی؟
    البته فکر کنم ناموسیه. خودتون گفتید بگم :((
    پاسخ:
    برو بالا!!!
    حاجی سربند سفید چقد بهت میاد !!

    پاسخ:
    عمامه رو ندیدین!!!
    :)))
    "یه فکری به حال پنجمی هم بکنیدا"
    عالی بود فیروزه ای جونم.
    +حاج آقا ببینید توی امکانات اختیاری بلاگ
    لایک کامنت ها رو نیمفروشن بخرید نصب کنید.
    دست شما درد نکنه. :)
    پاسخ:
    اینجور که شماها کف و دس و هورا واسش میکشین
    دیگه لایک نمیخواد که!
    والا...
    :))))
    سلام
    خوش به سعادت خواهراتون
    همه مدله می تونن رو برادراشون
    حساب باز کنن:)

    +خدا حفظتون کنه واسه هم.
    پاسخ:
    سلام!
    آره دیگه!
    از همهخ مدل داداش دارن!
    ولی ما داداشا فقط یه مدل خواهر داریم
    اونام همه مدل منن!
    :)))))
    حاجی "لیوبی" هست فیروزه ای یه کم دقت کن
    پاسخ:
    اسماشونو یادم رفته...
    این دوره و زمونه برعکسش در میاد معمولا... کوچیکترا بی دین ترن. دور از شما. با خودمم
    پاسخ:
    دین و کفر به سنّه مگه؟!
    والا...
    نه.اون نمیخوره
    حاجی مهلبونه! اون خشمگینه :))
    نع. هر چی فکر میکنم اون راستیه اصلا نمیخوره
    پاسخ:
    شاید باطناً بخوره!
    والا...
    میخواستم یه چیزی بگم گفتم به من چه! والا!

    پاسخ:
    بگین خب!
    شاید ربط داشت!
    والا...
    تو عکس،اون سمت چپیه خیلی شبیه شماست. هر چند بتون موخوره اون پایینیه باشید.خخخخخخخ
    پاسخ:
    اون راستیه چطوره؟!
    :)))))
    یه فکری به حال پنجمی هم بکنیدا
    پاسخ:
    نعوذ بالله!
    :-D

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی