حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

م م 10164: سلام علی ابراهیم...

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ


حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) از پیامبران اولوالعزم

و کسی است که مفتخر است به لقب و مقام خلیل اللهی...

(خلیل: دوست و رفیق)

کسی که خدا از میان تمام انسانها و تمام پیامبرانش او را به عنوان دوست خود برگزید

و خلیل خود ساخت.

کسی که هیچ گاه تنها غذا نخورد

و هرگاه کسی پیدا نمیشد و میهمانی نداشت 

در کوچه ها به راه میافتاد تا کسی را بیابد و با او هم غذا شود

...

موقعی که جبرئیل با فرشتگان دیگر برای عذاب قوم لوط نازل بر زمین شدند

سری هم به حضرت ابراهیم زدند

حضرت ابراهیم انها را که در قالب انسان درامده بودند نشناخت

برایشان گوساله ای کباب کرد (در قرآن آمده: و جاء بعجل حنیذ!)

اما فرشتگان بر سر سفره دست به غذا نبردند و ما بقی قضایا...


+ رسول خدا میفرماید: خدا برای این ابراهیم را خلیل خود ساخت

که او بینوایان و مردم دیگر را غذا میداد

و در دل شب نماز میخواند!


+ قسمتی از وصایای امیرالمومنین قبل از شهادتشان:

شمارا به خدا! شمارا به خدا!!! هر چه کردید ایتام...

آنهارا گرسنه نگذارید و کاری نکنید که مجبور به درخواست از شما بشوند!

(قبل از اینکه به شما بگویند و رو بیندازند، نیازهایشان را برآورده سازید!)

شمارا به خدا! شمارا به خدا!!! هر چه کردید همسایه هایتان...

پیامبر بقدری سفارش همسایه ها را میکرد که من فکر کردم ارث هم میبرند!


+ نوروز که خونه بودم

چندین بار پیرزن هایی که جای مادربزرگ نداشته من بودن

واسه کمک گرفتن از مادرم اومدن خونه مون!

کسایی که با این وضعشون حتی یارانه هم بهشون تعلق نگرفته!!!

میشناختمشون!

و بارها دیده بودمشون

یکیشون اینقدر آدم صاف و پاکیه که 

مادرم همیشه واسه امتحانات من پولی نذرش میکنه



+ دعای بعد از هر نماز ماه مبارک رمضان:

اللهم اشبع کل جائع

خدایا تمام گرسنگان را سیر کن...

اللهم اقض عنا الدین

خدایا تمام قرضهای ما را بده...

و اغننا من الفقر

و مارو از فقر دور کن...


+ سر درد دلم باز شد بخاطر این پست!


  • ۹۳/۰۱/۲۱
  • حاجی ره

نظرات  (۳۶)

  • پرنده ی شکسته بال
  • عاشق اینجور دستام...
    یاد دستای بابابزرگم.(..بهش میگفتم...غریب بابا...)افتادم...دستاش اینجور پیر و دستای کارگری بود...دستای باباجونمم گاهی زبره...عاشق دستاشونم...بوسه گاه مقدسیه این دستها...
    اینو میگم که سرایدار محترم
    به دستپخت من ایراد نگیرن!
    نرن یه وقتی یه آشپز دیگه پیدا کنن!
    من از کار بیکار بشم!
    والا...
    :)
    پاسخ:
    سرایدار این قدر قانع و قدر شناس دنیا به خود ندیده!
    والا...

    + یادم باشه یه پست در موردش بزارم!
    پس غذا نمیخوره دیگه!
    همش هله هوله میخوره؟!
    آشپز میخواد واسه چی پس؟!
    :)
    پاسخ:
    چرا مسائلو با هم قاطی میکنین؟!
    :)))

    دیگه همین قدر از دستم برمیاد.
    پول که ندارم!
    این کودک درون شما هم که همش میگه فقط بستنی!
    یعنی آلوچه و هلو  و... نمیخوره دیگه!؟ :)
    پاسخ:
    چرا!
    بعد از بستنی!!!
    :)))
    نهایت عشق و ارادت من درین حده که
    خودم بستنی درست کنم همراه غذا بیارم واسه سرایدار محترم!
    همین.
    والا!
    پاسخ:
    حفظکم الله!
    خوشا به حال سرایدار!
    :)
    خب واقعا میخره.
    میتونید به ایشون بستنی سنتی سفارش بدین،
    نه به من که آشپز سرایدارم! من که پولی ندارم! :(
    پاسخ:
    بستنی پول نمیخواد
    عشق میخواد!
    حاجی ره
    :)
    شاهکارید شما.
    البته کسی ازین زنجیره مسکین نیست شکر خدا.
    + شما راه بهتری سراغ دارین؟!
    ++ این کارفرمای شما خیلی مهربونه. اگر جور شد بیاین سرایداری؛
    هر روز بستنی میخره براتون. :)
    پاسخ:
    شاهکار کارفرمائیه که هر روز به سرایدارش بستنی بده!
    حاجی ره
    الان منطورتون از نعمت درجه یک بستنی سنتی بود دیگه؟!
    ما نذر کردیم اگر چند روزه و غیر سک سکی اومدیم قم،
     یکی رو بفرستیم براتون بستنی بخره!
    دوستان طلبه دعوتمون کردن دو هفته دیگه باهاشون بریم قم،
    یه هفته ای بمونیم. همسر مکرمشون که طلبه و مهندس هم هستن
     رو میفرستیم براتون بستنی بخره!
    + آخیش! باری از روی دوشم برداشته شد.
    البته همه ی اینا منوط به اینه که من مشرف بشم قم.
    پاسخ:
    حکایت:
    مسکینی بر در خانه توانگری رفت
    توانگر به غلامش مبارک گفت که: 
    به فلانی (غلامی دیگر!) بگو که برود به حیاط و به فلانی (غلامی دیگر!!) بگوید از فلانی (غلامی دیگر!!!) بخواهد که
    به در خانه رفته و به مسکین گوید که در خانه هیچ نیست!

    بندگان خدا.
    کاش ما قدر اینهمه نعمت رو بدونیم و نا شکری نکنیم! :(
    + کاش به همون بستنی کیم به جای سنتی قناعت کنیم! :)
    پاسخ:
    بنده قویا معتقدم:
    مومن شایسته بهترین هاست!!!!
    والا....
    این همه نعمات خوب و درجه یک و حلال خدا 
    اصن اصلش مال بندگان خوب خداس
    بازم والا...
    6-7 سال پیش رفته بودیم جایی نزدیک مرز افغانستان
    خشکسالی و بیکاری و .... واقعا ناراحت کننده بود.
    ازون بدتر مردمی که حتی غذای درست و حسابی برای خوردن هم پیدا نمی کردن.
    چغندر و نون اغلب.
    من تا مدت ها هر وقت جلوم سفره ی رنگینی پهن میشد،
    یادشون میفتادم و غذا از گلوم پایین نمی رفت. :(
    پاسخ:
    بابای منم که از بچگی هاش تعریف میکنه
    میگه خوراک اصلیشون چغندر و شلغم یوده!
    :(
    عهههه
    عیـــــن لام هم اومده تو لینکاتون
    دو تا حاجی تو یه وبلاگ
    میشه؟!
    داریم اصن؟!
    پاسخ:
    شده دیگه!
    شاید به خاطر اینکه ما حاجاغای واقعی نیستیم!
    بر خلاف ایشون!
    پس اشکالی نداره...
    سلام

    دیروز تو فرودگاه منتظر مسافرامون بودیم, رفتیم نشستیم بستنی بخوریم...
    یه لحظه چشمم افتاد به چشم یه پیرمردی که از خدمه ی فرودگاه بود... انقده دلم می خواست برم براش یه پیاله بستنی بگیرم. خیلی چهرش خسته بود بنده خدا, خدا بهش سلامتی بده ان شاء الله
    اما نمی دونم یه سری چیزا آدمو محدود می کنه! هم با خانواده بودم, هم خیلی جلب توجه میشد تو اون محیط :(


    پاسخ:
    سلام
    :(
  • دختری با اسانس احساس
  • حاجی کم کم مردم دارن سنگ میشن دیدیم به چشم که یه پیرزن و بچه ی کوچیک تو پیاده رو میرفتن یه اقای خیلی شیک پوش و مرتب هم داشت رد میشد پیرزن ازش درخواست کمک کرد درخواست کمک واسه بچه ای که دستش تو دست پیرزن بود طوری با تحقیر نگاش کرد که سرش رو انداخت پایین و دیگه چیزی نگفت درحالی که اگه قیمت کت و شلوارش رو حساب میکردی میتونست در امد و خرج یک ماهه اون بچه باشه بدون نیاز به کمک کسی!
    به پیرزن کمک کردم در حد توان خودم ولی مطمئنم پول خرید یه غذا بود که فقط سیر شن
    زیاده امثال این ادما زیاده امثال ادمای شیک پوش بی تفاوت
    پاسخ:
    همه که در وجودشون اسانس احساسات ندارن...
    والا...
    راستی اون کدا رو برداشتم :))) خودم خبر نداشتم واسه چی اینجوریه!!

    چه قدر حضرت ابراهیم مهربووووووووووووووووووووون بوده!!!!!

    آخی:(

    حالا چی کار کنیم!!!!! :( هی :(
    پاسخ:
    لطف کردین!
    خیلی...

    + یاری...
    هر کس در حد توان خودش
    "+ دوستان خداحافظ!
    با وضو بخوابین شب جمعه ای!"

    التماس دعا حاجی!
    ما رو هم قاطی خشاب 40 تاییت شلّیک کن! هواییا! تو خاک شوتمون نکنی ! :)))
    پاسخ:
    خشابمون پره
    تازه خیلیا هم رزرون!
    والا...
    "+اقا حبیب همیشه از کامنتاتون لذت بردم..
    کاش وبلاگتونو نمیفرستادین مرخصی.."

    لطف دارین. ممنونم :)
    فعلا که خودم عملا اومدم مرخصی، و وبلاگ رو از مرخّصی در آوردم
    "حضرت ابراهیم (ع) فرمودن:
    لا احب الافلین
    یا
    لا یحب الافلین؟"

    اوّلی درسته.
    ممنون که تصحیح کردین :-)
    حاجی اعصاب نداری امشب...خوبی آیا؟......
    ناراحت شدی؟
    قصد بدی نداشتم....:|
    پاسخ:
    نه بابا!
    خسته ام!
    امروز دو شیفت سر کار بودم!
    شبتون بخیر
    حاجی راستی شب جمعه ای دعا میکنین به یاد منم باشین + باقی دوستان همچنین ... 
    لطفااااااا .... 
    این دور و برای ما ،چند خونه اونور تر عروسی گرفتن پر سر و صدا ... 
    نمیزارن آدم تمرکز داشته باشه که ... 
    هعی هم طرف داره میگه خداحافظ ... واسه چیشُ نمیدونم دیگه .. ... 
    ..

    پاسخ:
    احتمالا عروس داره از پدر و مادرش خداحافظی میکنه!!!!!!!!!!!
    تازه فهمیدم ادرسو از کجا باید برداش توجه نکرده بودم...
    ممنون
    پاسخ:
    خواهش میکنم!

    + دوستان خداحافظ!
    با وضو بخوابین شب جمعه ای!

    سلام به حاج آقا و سایر دوستان
    ماشاءالله
    کامنتای حبیب آقا خودش یه پسته:)
    حضرت ابراهیم (ع) فرمودن:
    لا احب الافلین
    یا
    لا یحب الافلین؟
    پاسخ:
    سلام علیکم
    واقعا!!!
    حتی چند تا پست!
    از نظر محتوا میگم!

    لا احب الافلین!
    متکلم وحده!
    اصولا زود قضاوت کردن خوب نیس حاجی....:))..حتی وقتی بالا منبر باشی......:))
    منظورم یه چیز دیگه بود نگرفتی شما....:))
    اطعام..ببخشین حواسم نبود.....:))
    پاسخ:
    قضاوت نکردم که!
    گیرایی من ضعیف!
    قبول!
    اوممم ...
    حاجی کمک کردن خیلی خوبه درست ... 
    اما با متکدی هایی که جلوی راهمون سبز میشن چیکار باید بکنیم ؟!!
    اگه قراره کمک کنیم پس چرا میگن اینکارو نکنین ؟!!
    تو این دوره و زمونه یکم سخته اعتماد کردن .. 
    اما 
    اون پستی که اشاره کرده بودین هم خوندم ... 
    حس خوبی داشت ... 
    و خوشحال شدم از برخوردشون ... 
    خدایا کی آقا رُ میفرستی پس ؟!!
    نگا تو چشامون پر اشک شده ... 
    .
    .
    .
    ............ 
    پاسخ:
    باید مستحق حقیقی رو شناخت
    اون که در کنارمونه با شکم گرسنه
    و روی سرخ از سیلی...
    1.ادرسشون؟(اقا حبیب)
    پاسخ:
    کامنتشون همراه با آدرسه!
    حاجی عزم جزم کردی نصف شبی برم یکی رو گیر بیارم ایتام کنم....!
    غر نمی زنم باشه......:))))
    امروز اتفاقا به یکی برخوردم ...شیک ..با کلاس...خانوم.....
    با دوستان بودم.....
    -خانوم مسافرم ..پول ندارم....و از این حرفا...
    یاد یه چیزی افتادم رامو گرفتم رفتم......
    پاسخ:
    اطعام!

    + مستحق واقعی همیشه هس...
    چشمهارا باید شست
    خوبه :)
    خدا شما و دوستاتونو برا هم نگه داره..


    +اقا حبیب همیشه از کامنتاتون لذت بردم..
    کاش وبلاگتونو نمیفرستادین مرخصی..
    پاسخ:
    خدا ما و دوستانمونو واسه هم نگه داره!

    + چند روزیه وبشون از مرخصی بر گشته!!!
    ابراهیم خلیل
    رفیق فاب خدا

    قصه ی ستاره پرستا... انّی لا یحبّ الافلین
    قصّه ی بت شکنیش... کاری که با بت بزرگ کرد... خوردش نکرد تا خوردش کنه...
    رفتنش به آتش... استغناش در برابر پیشنهاد جبرئیل که میخوای تو این آتیش کمکت کنم؟...که نه ! کمک میخوام، ولی از خدا! نه از تو! که ایّاک نستعیین...

    ابراهیم
    ابراهیم
    ابراهیم
    حنیفا مسلما

    احتمالا در آینده اسم یکی از فرزندانم رو خواهم گذاشت ابراهیم! یه یاد این مرد... این بت شکن... این خلیل...

    نرد عشق باید باخت با این اسم، با این رسم...

    از این به بعد سعی می کنم کمتر تک خوری کنم...

    حاجی واقعا چطور یه ملّت میتونه ادّعای پیروی، ادّعای شیعه ی یک نفر بودن رو داشته باشه، در حالی که شاید کمتر از نصفش وصیت اون یک نفر رو برای حداقل یه بار خونده، وخیلی خیلی خیلی کمتر از نصف نصف نصف اون نصفش بهش عمل کردن...

    الله الله ...

    خدایا، بگذر از سر تقصیراتمون، که وصیت امام اوّلمونو رو رو زمین گذاشتیم در حالی که فریاد می زنیم "مهدی بیا"...
    پاسخ:
    الله الله ...
    اسبابش هم باید باشه...
    می دونم به عمل کار برآید.....
    ولی ...هیچی..بی خیال.....
    پاسخ:
    قال رسول الله:
    اطعام کنید اگر به نصف دانه خرما باشد...

    ن خب کلا گفتم
    میگم خوبه ک هی اضافه میشه
    شمام خوشحال میشین
    پاسخ:
    لطف دارین!
    دنبال دوستان بلاگی ام!
    فقط سکوت.....
    پاسخ:
    به عمل کار برآید...
    میگم حاجی لیست پیوندارو دیدین؟
    پیونداتون
    داره طویل تر میشه...
    پاسخ:
    با بعضیا که آشنا میشم اضافه شون میکنم خب!
    عجیب بود واستون؟!
    :))))))
  • دوشیزه فلانی
  • حاجی... :(

    + قول میدم که همیشه قسمتی از درامدم رو صرف فقرا کنم! قول شرف... به همون اندازه که واسه اون هدفم شدید قسم به شرفم خوردم!
    پاسخ:
    و این چنین قسمتی از دردهای روی زمین کم شد...
    هـوم
    متاسفانه از این  نمونه ها همه جا هست...
    کی به کیه حاجی...  :(

    پاسخ:
    خدا به نظاره است...
    چقدر زیاد شدن این آدما
    قبلا گاهی شبا که دیر وقت میومدیم خونه گاهی یکی رو میدیدیم که تو سطل آشغالا میگرده
    اما حالا سر هر سطلی یکی هست بعضیها که با ماشین میان دمش پارک میکنن مقوا و شیشه برمیدارن به همسر میگم حتما پول خوب توش داره وگرنه پراید سوار نمیشدن
    پاسخ:
    و چقدر زیاد شدن ادمایی که شرمنده روی بچه هایشان هستند...
    .

    باز هم آمدی تو بر سر راهم
    آی عشق، میکنی دوباره گمراهم
    دردا، من جوانی را به سر کردم
    تنها، از دیار خود سفرکردم
    دیریست قلب من از عاشقی سیر است
    خسته از صدای زنجیر است، خسته از صدای زنجیر است
    دریا اولین عشق مرا بردی
    دنیا دم به دم مرا تو آزردی
    دریا سرنوشتم را به یاد آور
    دنیا سر گذشتم را مکن باور
    من غریبی قصه پردازم
    چون غریقی غرق در رازم
    گم شدم در غربت دریا
    بی نشان وبی هم آوازم
    میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را
    روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را
    باز هم آمدی تو بر سر راهم
    آی "عشق" میکنی دوباره گمراهم
    دردا; من جوانی را به سر کردم، تنها از دیار خود سفرکردم
    میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را
    روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را​

    http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=95715fb6c2e53cb71e63365e93f4bfc4



    +و پستتون:

    ...
    پاسخ:
    ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی