هذا البلد المسما بالاحواز
جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ
جاده ها خلوت بودن خوشبختانه
منتها ما دیر راه افتادیم و دیگه اینکه داداشم دس تنها بود و من نمیروندم
هرچی هم اصرار کرد نچ آوردم
همچی آدم مقتدری هستم من!
اصلا امید نداشتم و نداشتیم لحظه سال تحویل رو برسیم خونه دایی
ولی رسیدیم اونم دقیقا یک دقیقه قبلش
جوری که تا سلام و احوالپرسی و ماچ و بوسامون تموم شد
زاااااارت تحویل سال اعلام شد
و ما مجبور باز
بوس
بوس
بوس
...
پ.ن:
شب هم بعد سال تحویل در خدمت همشهریان احوازی لب ساحل بودیم
با سانسور فراوان
منتها ما دیر راه افتادیم و دیگه اینکه داداشم دس تنها بود و من نمیروندم
هرچی هم اصرار کرد نچ آوردم
همچی آدم مقتدری هستم من!
اصلا امید نداشتم و نداشتیم لحظه سال تحویل رو برسیم خونه دایی
ولی رسیدیم اونم دقیقا یک دقیقه قبلش
جوری که تا سلام و احوالپرسی و ماچ و بوسامون تموم شد
زاااااارت تحویل سال اعلام شد
و ما مجبور باز
بوس
بوس
بوس
...
پ.ن:
شب هم بعد سال تحویل در خدمت همشهریان احوازی لب ساحل بودیم
با سانسور فراوان
- ۹۳/۰۱/۰۱
خب شما که میدونید بی تربیتیه چرا مینویسید پس؟؟ ننویسید دیگه! شیطون میره تو جلدتون؟؟