م م 1032: ناقض العهد السابق!
سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۳۳ ب.ظ
طی درگیری قرارداد کردیم که دیگه بهم نپریم!
آروم از هم دیگه جدا شدیم و هرکی نشست سرجاش
همین موقع خانم صابخونه واسمون آش آورد
رفتیم سر سفره!
چهار تا تیکه کلفت بارش کردم
به ه.خ میگه: حال حاجیو بگیرم؟!
تو فقط یه نشونه ای از رضایت بده!
ه.خ میخنده!
میگه: خب! تمومه!
باز عین گرگ وسط سفره حمله کرد که گردن منو بگیره
منم هعی خودمو میپیچونم که نتونه رو گردنم تسلط پیدا کنه!
اینقدر به هم دیگه پیچیدیم که به همدیگه قفل شدیم!
ه.خ اومده دوتا عینکامونو از رو چشامون برداشته که نشکنن!
جقد این پسر به فکره!
تو روحش!
این عوض کمکش به منه!
آخر منو ول کرد که فرار کنه
یه لگد محکم تو کمرش زدم!
پیمان شکن خر!!!
والا...
- ۹۲/۱۲/۲۰