م م 1019: یومنا المملوه! (روز سراسر کار ما!)
شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۸ ب.ظ
بعد نماز واسه ه.خ صبحونه گرم!!! درست کردم
و تا ظهر سر کار بودم!
ظهر اومدم خونه
یکساعت خوابیدم
رفتم سر کلاس!
تمرینای زبانمو هم تو اتوبوس انجام دادم
تا شب کلاس!
بعد کلاس منزل یکی از رفقا
دعوت به:
سور تولد بچه اش! (آبگوشت!)
همفکری و تصمیم گیری گروهی
دور همی و گعده طلبگی
تا ساعت یازده!
ساعت یازده اومدیم خونه
داماد صابخونه اومده پایین تا همین الان
هعی حرف زد
حرف زد
هر چی ما ادای آدمای حسته و خوابالود و چرتی درآوردیم
افاقه نکرد!
+ به قول دوستی:
له لهم!
پ.ن:
گفتم که معذور باشم نزد دوستان!
- ۹۲/۱۲/۱۷