م م 789: فی المعرفه و المحبه امنا بنا! (در باب معرفت و محبت مادرمان به ما!)
پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۰۶ ب.ظ
مامانم همین الان زنگ زد!!!
دل به دل راه داره عجیب!
دیدم رو گوشیم افتاد: "مادر" ذوق کردم!
اولین جمله اش بعد سلام و احوالپرسی:
تو نباید یه زنگ بزنی؟!
:(((
هفته هاست زنگ نزدم!
از بس سرم شلوغه...
میگم همین الان به یادت بودم ولی قصد زنگ زدن نداشتم!
قضیه قبر کنده رو واسش تعریف میکنم
میخنده!
گوشی رو هم از اول گذاشتم رو ضبط!!!
چهار دقیقه صحبت با مهربونترین فرشته هر کسی غنیمته
باید بشه بارها شنیدش!
+ الان خواهرم پیامک داد:
چرا احوال منو نپرسیدی!!!
- ۹۲/۱۰/۲۶