حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

م م 706: ... (...)

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ب.ظ

اینقدر  خسته ام

کاش خستگی هم سانتیمتری سانتیگرادی چیزی داشت

میشد اندازه اش گرفت و به بقیه نشون داد

که باور کنن...

شبیه مسافری شدم

که تو کویر گم شده

هرچند قدم یه تیکه از وسایلشو میندازه

چون دیگه طاقت نداره

همه چیز واسش سنگینه

همه چیز!


پ.ن:

مسافر فقط توی اون کویر یه سایه میخواد که روی خاک دراز بکشه

  • ۹۲/۰۹/۲۵
  • حاجی ره

نظرات  (۳۶)

  • عکاس باشی!
  • خوب میذاشتی ! به جان خودم اونقدری که فوحشات اثر دارن دعاهات ندارن!
    تجربشو داشتم که میگما!!!!

    درضمن من بیجا میکنم خدای نکرده مرد باشم!!!!!
    درضمن از این به بعد فعالممم فعاللل آقا!!!!
    فعالللللللللل!!!

    پاسخ:
    پاسخ:

    حیفم اومد از اعصابم!
    دیگه فحشم اثر نداره!
    والا...
    مردی به جنسیت نیس!
    "مومن از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه!"

    حاجی نامرد الان آخر هفته است دیگه؟
    بابا حرفت رو پس بگیر.بگو هر روز هر وقت بتونم هستم.میگی آخر هفته و هر روزو هستی و من نمیام.
    حاجی همه رفتن کربلا.شوهر خواهرم هم رفته.
    امسال نمیدونم چرا من هوایی شدم.هیچ وقت مثل امسال دلم اینقدر پر نکشیده واسه اونجا.
    شاید چون.....
    بی خیال.انشالله به سلامت برگرده.

    پاسخ:
    پاسخ:
    آخر هفته یعنی پنج شنبه جمعه!!!!!!!!!!!!!!!
    والا...
    رفقای ما هم همه رفتن!
    :((

    کامنت دیشبیه طولانیه رسید؟

    پاسخ:
    پاسخ:

    اره!
    هنوز تاییدش نکردم!
    الان!
    خسته نباشی حاجی
    کیلو کالری یا کیلو ژول؟
    ولی این جماعت همیشه طلبکار توو کتشون نمیره خستگی
    حاجی شنیدم توی کویر از روی ستاره ها راهشونو پیدا می کنن.پس یه مسافر گمشده تو کویر هم می تونه به مقصد دلخواهش برسه.
    حاجی حرف خستگی نیست حرف بی طاقتی و سنگین ِ بار زندگی نیست
    حرف ِ‌ دل ِ.
    روی خاک کویر آروم گرفتن بد نیس ولی اینجاش قشنگه که وجودت از نور آفتاب داغ کویر ،‌ میتونه پر بشه از حس ِ‌زندگی.

    پاسخ:
    پاسخ:
    بنده زمانی مربی آموزش های دفاعی!!! بودم و انواع جهت یابی ها رو بلدم!
    &
    راهو میشه تو کویر پیدا کرد
    ولی چه فایده وقت توان رفتن نیست؟!
  • باران سادات
  • حاجی گمگین......حاجی خسته....حاجی داگون.......

    پاسخ:
    پاسخ:

    خندوندین مارو با این کامنت!
    خدا بخندوندتون!!!
    :))
    ماس مالی نکن دیگه حاجی ....کویر و خستگی و انداختن وسایل از ناامیدیه

    پاسخ:
    پاسخ:

    کسی که نا امیده اصن کویر میره؟!
    معلومه اصن تا حالا کویر نرفتین!
    والا...
    بله به خودش هم گفتم.هر روز صبح قبل اذان.
    هر روز.گاهی عجیب دلتنگ و خسته و بی رمق میشم.
    اما من ی مرد خنده رو میخوام واسه این حال و روزم.نه ی زن غرغرو

    پاسخ:
    پاسخ:

    خب کافیه دیگه!
    والا...
    البته نمیگفتین هم خودش میدونس!
    ولی حالا که خودش دوس داره شما بگین!
    والا...
    &
    خیر رو ازش بخوایید! هر چی باشه! فقط خیر باشه!
    &
    ما هم یه مرد خنده رو (رفیق!) میخواییم!
    والا...
    خطاب به دوشیزه فلانی که آتش این فتنه را برانگیخت تا بین من و حاجی رو به هم بزنه : أین الُانشاین بعد السّانشاین؟ این الزّجاحیات المملؤة ؟
    این الف السّانشاین الّتی کنتنّ وعدتنّ ؟ کجاست اون 1000 سانشاین موعود ؟

    پ.ن: حالا ما تقیه کردیم و هوش خودمونو پنهان کردیم و تجاهل کردیم نسبت به دانستن نام صاحب کامنت فوق ! نذارین افشاگری کنم ! بگم؟بگم؟ :))

    پاسخ:
    پاسخ:

    دوشیزه فلانی! جواب دندان شکنتون را منتظریم!
    امیر حسین! افشا کم! افشا کن!!!
    راستی ، تصحیح میکنم : یادم اومد که کتاب "بوی جوی مولیان" نبود ، اسم کتاب بود "بخارای من ایل من" . تو یکی از کتابای ادبیان دبیرستان تو یه درسی یه بخشی از اون کتاب اومده بود ، که اسم درس بود "بوی جوی مولیان"

    پاسخ:
    پاسخ:

    برو خودتو تصحیح کن!
    حاجاغای مملکتو زدی بهم ریختی
    زندگیشو از هم پاشوندی!
    والا...
    آخ آخ آخ ! ای وای من ! خوندی همه رو که !

    من در برم تا دست به شمشیرت نبردی !

    پاسخ:
    پاسخ:

    خودت با پای خودت بیا
    تا من به نیابت از حضرت صاحب الامر عج اون گردن خوشگلتو بزنم!
    بیا!!!
    جلوتر!
    حاجی بدجور عذاب وجدان گرفتم ! کامنت قبلی ای که برای این پست نوشتم رو اگه نخوندی جان من بیخیال شو و نخونش !

    خدا منو ببخشه !

    شرمندتم حاجی !

    خداوکیلی بچسب به کسب و کار و برنامه های زندگیت و بی خیال سفر شو ! تو آخرت هم میشه سفر کرد .
    اصلا به قول خودت ، با خدا میتونی طی کنی که یه بار دیگه این دنیا رو به صورت مجازی! برات خلق کنه تا عمر بی نهایتت رو توش سفر کنی ، و سفر کنی ، و سفر کنی ...

    فرض کن سفر تو دشت های بهشت، چه حالی میده ... تو مسیر هی بری تو قصر بهشتی های مختلف تلپ شی !
    اصلا یه کشتی بهشتی سفارش بدی ، شروع کنی به سفر دریایی تو رودخونه های شیر و عسل !
    مگه نه این که هر چی بخوای اون جا فراهمه ؟ یه دریاچه ی هات چاکلت بخواه و برو توش شنا کن !

    یا یه دریای چایی ! که رودهای مختلفی بهش ختم بشن . یه رود جای دارچینی ، یه رود چای زنجبیلی ، یه رود چای سبز ، یه رود چایی نبات ! چه حالی بده غوّاصی تو این دریا ! از تهشم به جای لولو و مرجان ،بسته های نبات و کاک و سوهان و گز و باقلوا سید می کنی

    پرواز بر سر دشت های بهشتی که دیگه به جای خود ...

    یه سرم به خونه ی ما بزن ، قول میدم بذارم تو تالاب شانشاینم بگردی !

    حالا انصافا تحمّل خستگی و رنج دنیا و سفر نرفتن ، نمی ارزه به این سفرها تو آخرت ؟

    بد می گم ؟ بد می گم بگو بد میگی !
    :)))))))))))

    حاجی ولی بذار دلداریت بدم و یه سری حقایقو برات روشن کنم تا هوای سفر از سرت بپّره .
    انصافا الآن فصل سفر نیست . الآن کوه بری یخ می زنی ، دریا بری موّاجه ، جنگل بری بارون.

    کی حوصله ی کوه پربرفو و قلّه های سفید پوش و مه گرفته رو داره ؟ جایی که به قول کتاب "بوی جوی مولیان" ، ماست را با چاقو می بریم !

    یا کی حوصله داره بره رو یه صخره ی بلند تو یه شب تاریک ، امواج خروشان دریای طوفانی که با ضربه های انتحاری ، در نهایت خشم خودشونو به صخره های ساحل می کوبن و نیست میشن رو تماشا کنه ؟

    جنگلو که نگو اصلا ! کی حوصله داره تو هوای بارونی ، با چکمه های پلاستیکی پا بذاره میون خاک بارون خورده ی جنگلی که با برگ های پاییزی سنگفرش شده و مخلوط بوی چوب و خاک خیس توش پیچیده و قطرات باران با صدای خش خش برگ هایی که زیر پا له میشن همنوازی می کنن؟
    کی حوصله ی دیدن مرگ برگ هایی رو داره که نا امیدانه خودشون رو از برج شاخه ها به پایین پرت می کنن ، و جسدشون زیر همون درخت به خاک سپرده میشه تا بهار در کالبدی تازه رخ بنمایند ؟
    بارون هم اگه نباشه ، جنگل مه آلوده تو این سرما ! کی حوصله ی مه خیال انگیز جنگل رو دار ؟

    حالا شما انصاف بده ، الآن وقت سفره ؟ نه، انصافا ؟

    پ.ن : امیر آذاردهنده هستم .، خوشبختم از ملاقاتتون :d

    پ.ن2: سوای شوخی ، یکم دیگه تاب بیار . زمستون هوا سرده و اذیت میشه آدم تو سفر . پاییز فصل احتضاره و زمستون فصل مرگ ، صبر داشته باش تا فصل رستاخیز برسه ، بهار ! الیس الصّبح بقریب ؟

    پ.ن3: یاد میرزا کوچک خان جنگلی افتادم و غمی دوباره بر دلم نشست. خدا رحمت کنه میرزا رو (این میرزا نه ها ، ورژن جنگلیش رو عرض می کنم . همه چیز جنگلیش بهتره ، حتّی گلابی!)
    حاجاغا چقد زحمت می کشی!دلم سوخت :(
    به این فکر کن که کتابم تقدیم به شوماس :دی
    اصن خوده انرجی مثبته لامصب :d

    پاسخ:
    پاسخ:

    منم واسه همین زنده ام!
    :)))
  • گفت و گوی خالی
  • خیالات: هرجا بری...فقد بیام کوله بارتو بگیرم...حیفه این همه وسیله نیس که بخای جا بذاری؟
    من هستم...

    پاسخ:
    پاسخ:

    مسافره و یه کوله پشتی!
    چرا به شما زحمت بدیم؟!
    والا...

    داستان امیرالمومنین رو شنیدین که
    نیمه شب داشتن تو کوچه های تاریک میرفتن
    یکی اصحاب ایشونو دید
    متوجه شدن حضرت کیسه بزرگ و سنگینی از نان بر دوش دارن
    که دارم واسه فقرا میبرن!
    هرچی اصرار کردن که اجازه بدن براشون بیارن
    حضرت قبول نکرد و فرمود خودم سزاوارترم به ان!
    &
    خواستم بگم هیچ ربطی به من نداشت!
    :)))
    خسته نباشی حاجی

    پاسخ:
    پاسخ:

    ممنونم ازتون!
  • گفت و گوی خالی
  • خیالات: حاجی؟ همسفر نمیخای؟ رفاقت واسه همین وقتاهم هستا...

    پاسخ:
    پاسخ:
    سفر به کجا؟!
    من اگه سفر میرفتم که حال و روزم این نبود
    من کسی بودم که بی خبر از همه حتی خونواده دو تا کشور خارجی رو تیکه به تیکه و بدون هیچ برنامه و حتی نقشه ای گشتم
    کسی که وسط امتحانای ترم دبیرستان چند روز بیخبر رفت بم
    کسی که ...
  • گفت و گوی خالی
  • خیالات: میگم یاد تبلیغ چایی " دو غزال " افتادم...
    پسره چایی خورد یهو یه چیزی ازش در رفت..دوستاش گفتن چی بود؟ گف خستگیم بود... در رفت!


    پاسخ:
    پاسخ:

    سوژه شد این کامنت!
  • فیروزه ای
  • کویر...
    خاک...
    سایه...
    روی همشون فکر کردم و نوشتم...

    پاسخ:
    پاسخ:
    کجا نوشتین؟!
    تو وبتون که نبود!
    خب بدید ما هم بخونیم
    والا...
  • ♥ سنجــــاقکـــــ ♥
  • نبینم غمتونو حاجی

    آجی کوچولوت عادت کرده بیاد اینجا بخنده
    غمگین که باشی دلش میگیره

    پاسخ:
    پاسخ:
    غمگین نیستم
    خسته ام!
    ضمنا من جای بابابزرگ شمام نوه عزیزم
    :-))
  • دوشیزه فلانی
  • پاشو بیا بهترین حاجاقای دنیا!
    ببین هنوز تو فرجه های کوچولوی قبل امتحان هم میام بهت سر میزنم؟
    ببین هوارتا کامنت داری!
    امیر حسین کجاس یه کم تورو دلداری بده؟
    حالتو خوب کنه!
    از کمبود جنس مذکر اینجا شاید اینجوری شدی؟ هان؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    همین چیزا مارو سرپا نگه داشته!
    والا...
    همین امیرحسین علیه ما علیه ما رو به این روز انداخته
    با اون کامنتایی که در مورد سفر میده مارو هوایی کرده
    خدا ازش نگذره
    دو سال تلاش و برنامه ریزی مارو منهدم کرد رفت!

    مذکرها حضوری و پیامکی باهام در ارتباطن
    الان موقعیت "سالهای دور از خانه" است
    والا...
    پ حاجی مون زن میخواد

    پاسخ:
    پاسخ:
    عآره همینمون کمه که یه زن غرغرو هم داشته باشیم
    والا...
  • ๑دختر زمستونی๑
  • سلام حاجی ...
    خسته نباشی ...
    یه یا علی بگو و دوباره از نو ..
    یا علی

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام
    سلامت باشی جوون!!!
    با همین یا علی گفتنا تا اینجا خودمو رسوندم
    والا...
    سلام چی شده حاجی شما که گفتی تا شقایق هست......
    خودتون انگار دپرس شدید.....
    از شما انتظار نداشتم...والا

    پاسخ:
    پاسخ:
    خستگی با ناامیدی فرق داره
    ما نیرومونو از دس میدیم
    ولی امیدمون رو نه
    والا...
    حاج اقا خدا نکنه چرا خسته
    چرا انقد بی رمق
    نگید تورو خدا
    چیزی شده؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    خستگی مفرط از کار و درس
    و نداشتن تفریح و نرفتن سفر و ندیدن خانواده
  • عکاس باشی
  • اول از اینکه سلام!
    دوم از اینکه حاجیه ما خسته نباشهههه!!!!
    سوم اینکه من چرا نامردم؟!!!!!
    در ضمن وبتو تواین مدت وقت گیر می اوردم حتما میخوندم! ینی تغریبا تنها
    تنفس من تو اوقات بیکاری خوندن وبت بود!!!!

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام
    حیف که جواب سلام واجبه
    وگرنه ...
    خیلی مردی خیلی!!!
    روت میشه؟!
    نه! انصافا؟!
    چند وقته میخوام یه پست پر فحش بزارم در مورد اونایی که بیخبر و باخبر میزارن میرن
    با آوردن اسم
    بلکه یه کم دلم خالی شه!
    تو روح هشون!
  • تازه وارد
  • شما هم بزرگوار
    راست گفتن که
    خنده را معنی به سر مستی نکن
    آنکه میخندد غمش بی انتهاست....

    پاسخ:
    پاسخ:
    هرچند تازه واردید
    ولی حرفای خیلی خوبی میزنین
    ایول!
    جالب بود حاج آقا
    راست می گی، خستگی مقیاس اندازه گیری انداره، تا حالا بهش فکر نکرده بودم...

    پاسخ:
    پاسخ:
    نمیدونم وظیفه کیه همچون کاری؟!
    دکترا؟
    روانشناسا؟
    فیزیولوژیست ها؟
    ...
  • دوشیزه فلانی
  • سلام.
    شما که از من بدتری حاجی!
    علت خاصی داره؟
    حاجی تو غصه بخوری همه ی دوستات ناراحت و دمق میشینااا!

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام
    ما از همه بدتریم!
    خدا نکنه
    همش تموم میشه
    اونم خیلی زود
    نمیخواستم کسیو ناراحت کنم
    خواستم کسی توقعی ازمون نداشته باشه
    مخصوصا این روزا
    والا...
    و من که این روزا همش دارم با یاد خدا روزگار میگذرونم.
    خدایا کمکم کن
    خدایا نذار فرصتامو از دست بدم
    خدایا دلم گیره
    خدایا ی فکری به حال زندگیم بکن
    خدایا صلاحم.خیرم.
    خدایا راضی ام به رضات و لطفا دل منم راضی کن

    پاسخ:
    پاسخ:
    من بنده شم!
    به خودش گفتین؟!
    الهی بمیرم. خدا قوت.
    فقط یه لطف کن بگو دقیقا تو کدوم کویر؟ وسائلات چی بودن؟ دیگه نمیخوایشون؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    اینجا یه مرد بود
    که اونم خیلی مرد نبود
    باید دوباره معاینه بشه!
    والا...
  • خانم مهندس(گاه نوشت)
  • این متن تو که خوندم یاد شعری که قبلن خونده بودم افتادم!!فکرکردم به متنت میخوره!!اینقدر دنبالش گشتم !!الان که پیداش کردم دیدم نه:/
    ولی چون دنبالش گشتم مینویسمش:

    سایه دراز لنگر ساعت
    روی بیابان بی پایان در نوسان بود:
    می آمد، می رفت‌.
    می آمد، می رفت‌.
    و من روی شن های روشن بیابان
    تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم‌،
    من تصویر خوابم را می کشیدم
    و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.

    پاسخ:
    پاسخ:
    میخورد که!
    والا...
    چی شده حاجی...

    پاسخ:
    پاسخ:

    مرضمان خستگی تشخیص داده شده توسط خود شخیصمان!
    والا...
  • خانم مهندس(گاه نوشت)
  • طاقت بیار تو میتونی:-)))
    (ستاد روحیه دهی به دوستان)

    +میخوای وسایلای سنگین,مثل:لپ تاپتو و دروبینووگوشی و پول !!بده.من واست نگه دارم.سنگیه:-)

    پاسخ:
    پاسخ:

    اگه طاقت بیارم که دیگه اون اماننتیا بهتون نمیرسه
    انتخاب کنین:
    خدا یا خرما؟!
  • بهانه گیر
  • سلام

    :(
    چرا امشب همه دوستان این طورن...
    الهی انت المستعان...

    التماس دعا

    پاسخ:
    پاسخ:
    حالم خرابه
    خیلی نتونستم وب دوستانو بخونم
    یعنی مسریه؟
    اپیدمی؟!
    وقتی با ذوق میای بعد میبینی حاجاقا مث اون 700 تا پست قبلی نیستن حوصله ندارن، معلوم میشه، نیاز به عدد نیست
    حاجاقا برین یه سر پیش خونواده حالو هوا عوض کنین
    آیکون 4 ماه خونه نرفته

    پاسخ:
    پاسخ:

    میخوام
    اگه بشه
    اگه بزارن
    آی به قربون تن خستت حاجی :)

    تو این لحظات ، جای خواب برای آدم مثل همون نقطه ایه که مسافر گمشده وقتی بهش می رسه ، دیگه طاقت نمیاره ، از پا میفته و نقش زمین میشه

    کپه ی مرگ! :D

    پاسخ:
    پاسخ:

    همه خوابا و چرتا و استراحتای عآدم مجرد، کپه مرگه!
    حاجی ره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی