حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۲۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۸
بهمن


چه خبره اینجا؟!

آرش که فیلتر شد!

کسری هم که غیبش زد!

مهدی هم که مشکوک میزنه!

مارو هم که کشتن!

والا...


پ.ن:

جهت مطالعه بیشتر!

  • حاجی ره
۰۸
بهمن

میرم کلاس!

خونسردی خودتون حفظ کنین!


+ حاجی به همتون افتخار میکنه!

:)))

  • حاجی ره
۰۸
بهمن


صبح آرش پیامک داد که:

شنیدم ... مبارک بلاگت گذاشته باشن!

(بعلاوه چند تا آیکون لبخند و زبان و ...)

ای کوزه گر بدفرجام! تو چرا؟!

(حالا که چه بگیم چه نگیم فیلترمون میکنن، حداقل بزارین بگیم! والا...)

لپمان رو روشنیدیم

و با پربازدیدترین صفحه ملی مواجه شدیم!

اعتراف میکنم

دروغ چرا!؟

هیچ احساسی نداشتم

انگار چند سال واسه مدرکی درس خونده باشی

و بعد اون مدرک رو بدن به دستت!

همین!

ناخودآگاه تو دلم گفتم: خب!

این مرحله از زندگی هم به تهش رسید 

و تموم شد!

تجربه خیلی خوبی بود!

+ نه بیشتر نه کمتر!

بعد کامنت آزی رو دیدم که توصیه کرده بود یه بک آپ بگیرم از وبلاگ

این کارو کردم!

اما بک آپ که از نظرات نمیشه برداشت!!!

تازه اینجا بود که خیلی ناراحتم کرد

هزاران هزار کامنت از دوست و دشمن، غریبه و آشنا!

بیشتر از سه هزار کامنت خصوصی فقط!

کامنتهای دوستانی که مدتها حاضر بودن و ناگهان رفتن و ناپدید شدن

تاریخچه کامنتهای دوستانی که از اول باهام بودن و هنوز هم هستن!

کامنتای دوستانی که از یه جایی با این وب همراه شدن

...

اگه یه روزی آهو شدم 

و خواستم تز دکترامو بنویسم

موضوعشو کامنتای همین وب قرار میدم!

جدی!!!

والا...



با مهدی مشورت کردم

به هر حال 18 تا وبلاگ بیشتر از ما پاره کرده!!!

پرسید: مگه چی گذاشته بودی!!!!

گفتم: به جون کسری هیچی!

عین همیشه!

بهش گفتم: ولی مدیریت و نظرات و اینا کاملا برام بازه

چیکار کنم؟!

فرمود: اگه مسدود کرده باشن

همه با هم مسدود میشه!

پس زودتر آدرستو عوض کن حاجی!

...

آدرسو عوض کردیم با اضافه کردن یک i ناقابل به انتهای خودم!

به کسی هم خبر ندادم

گفتم دو سه روزی بریم 

در معنای زندگی و فلسفه خلقت اندیشه و تفکر کنیم

و با نگاهی نو بیاییم!

که وقتی پستها و کامنتای شما عزیزان رو دیدم

(فک کنم نباس میگفتم عزیزان!!! مورد داره!)

دلم نیومد!

:(


+ البته  آزی فرمودن ساعت نه و ربع امروز صبح که مراجعه کردن

وب فیلتر بوده!



  • حاجی ره
۰۸
بهمن

ممنون میشم دوستان کامنتهای مربوط به هر پست رو ذیل همون پست بزارن

و کامنتهای متفرقه رو ذیل این پست که موسومه به:


الجتروم البهمنیه!

چت روم بهمن ماه!

:)


پ.ن: ضمنا نظرات بازه ها

سوتی ندین لطفا!

:)))

  • حاجی ره
۰۸
بهمن


پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله :

اَلتَّسْمیَةُ مِفْتاحُ الْوُضوءِ و مِفْتاحُ کُلِّ شَیء


بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم، 

کلید وضو و کلید هر چیزى است.


 

پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله:

عَنِ اللّهِ جَلّ وَ عزَّ أنَّهُ قالَ: 

کُلُّ أمرٍ ذى بالٍ لَم یُذکَر فیهِ بِسمِ اللّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ

پیامبر  از خداوند عزیز و جلیل نقل کرده است که فرمود:


هر کار ارزشمندى که در آن بسم اللّه‏ ذکر نشود ناقص است.


  • حاجی ره
۰۷
بهمن


اون اوایل طلبگی 

که عموی گرام به شدّت و حدّت 

دنبال معرفی موارد و کیوس (جمع مکسر کیس!!!) متعدّده و متنوّعه

جهت برادر زاده سخت پسندشان بودند

یه روز فرمودند:

دختر فلانیهارو میخوای؟!

توضیح ضروری:

این فلانیها فامیل خیلی خیلی دوری بودن

از مشهد مقدسه

و از تجار عالی مقام فرش در آن خطّه

و میلیاردر هایی بسیار محترم و متدین!

البته از کل فامیل فقط با عموی گرام یه ارتباطکی داشتن

والسلام!

ما نیز با اعتماد به سقف تمام فرمودیم:

موردی نداره!!!!

گفت: حالا بهشون بگم داماد چی داره؟!

گفتم: بگو یه مقدار لباس، یه مقدار کتاب و ماهی پنجاه هزار تومان شهریه!

گذشت

و گذشت

و بازم گذشت

تا عمو جواب رو گرفتن

و مارو بعد از مجلسی که در خونه شون برپا بود کشیدن گوشه ای

و فرمودند: فهمیدی چی شد؟!

من: نه! چی شد؟!

عمو: 

با فلانی صحبت کردم

گفت: من دخترم تو مشهد بخواد صبحونه فقط نون و پنیر بخوره

ماهی پونصد هزار تومن خرجشه!!!!!

منم نیشخندی زدم و چیزی فرمودم در حد به درک!

عمو هم قاطی کرد و فرمود: آبروی مارو بردی!

ما نیز افاضه کردیم: خیلیم دلشون بخواد!


پ.ن:

این پست تقدیم به...

چند تا تقدیمیه نوشتم

به دلم نچسبید!

میزارم خودش جای خالی رو پر کنه!


  • حاجی ره
۰۷
بهمن

همچنان سر حرفمان هستیم و کامنتای بدون آدرس رو تایید نمیفرماییم!


پ.ن:

دلم واسه خودم میسوزه که بعضی کامنتای تووووپ آشنا و غریبه بی آدرسن!

/:

  • حاجی ره
۰۷
بهمن

میگن: الناس حریص علی ما منع!

مردم هر چی رو ازشون منع کنی به همون علاقه نشون میدن!


قبلا عرض کرده بودم خدمت دوستان که در مورد استخاره قبل ازدواج معذورم از توضیح!

اولا یه چیز خیلی دلیه و نمیشه خوب توضیحش داد

شروع بشه کش پیدا میکنه و نمیشه هم جمعش کرد!

ثانیا صلاح نمیدونم تبلیغ عمومی بشه

چون میدونم مفاسد زیادی داره که قابل جبران و پیشگیری نیس!

من دو چیز خیلی خوب رو هیچوقت به کسی پیشنهاد نمیکنم:

حوزه اومدن و طلبه شدن + استخاره کردن!


+ نوشته بودم جیغیله طلبه!

دوستی تذکر به جائی دادن که شاید این عبارت خوب نباشه!

ما نیز بنا به فرمایششون اونو تصحیح کردیم

و اضافه میکنیم که برخلاف آنچه در عرف عمومه 

این کلمه به عنوان یه خطاب تحبیبی به کار رفته بود نه تحقیری!

مخصوصا اینکه اخلاص و صداقت و پاکی سطح یکی ها بین خود حوزویها ضرب المثله

و ادم این بچه ها که هنوز خیلیاشون ریش هم نداره میبینه یه حس محبت و احترام خاصی بهش دس میده

و از قضا منم در ادامه چند جمله به شوخی و خنده در موردشون گفته بودم 

که البته بنا به حال و هوای پست اونا رو چند لحظه پس از ثبت پست پاک کردم!

شاید بعضیها خونده باشن!

خواستم بگم هیچ منظور بدی نداشتم از این لفظ!

و بازم ممنون به خاطر توجه و تذکرتون!


  • حاجی ره
۰۷
بهمن


هفته قبل رفتم حرم

یه زیارت مفصل و یه دعای مجیر 

خیلی خیلی بهش اعتقاد دارم!

هروخ کارم خیلی گیر میکنه

یا کار مهمی دارم پیش خدا

یا غم و غصه هام زیاد میشه

میرم حرم و میخونمش!

واسه اینکه که اگه باز استخاره بد اومد تحملشو داشته باشم

نمیخوام این موردو از دست بدم!

دلم پیشش گیره

یعنی میشه؟!

از خدا میخوام هرچه رو که خیره واسم پیش بیاره!

و اگه باز نشد هوامو داشته باشه

و نگذاره بهم سخت بگذره!

...

رفتم مدرسه سطح یکم

به دیدن استادی که از شاگردان و دوستان آقای بهجته!

پیرمردی دوست داشتنی، خاص و ناز!

ده دقیقه ای از پشت در کلاس نگاهش میکنم

دیدنش هم آرامش بخشه!

هر چندوخ یه بار واسه دیدنش میام

گاهی از پشت پنجره و گاهی هم میرم داخل!

راس ساعت کلاس تموم میشه و میرم تو!

خیلی گرم دستامو میگیره و سلام و احوالپرسی میکنه

طلبه ها تعجب کردن از این که استاد یکی رو اینقد تحویل گرفته!!!

میگه: شنیدم فلانی ازدواج کرده!

میگم: بله! اما به کسی خبر ندادن! هنوز محرمانه اس!

میگه: تو خبر داشتی؟!

میگم: به من گفته بود! اما کس دیگه ای نمیدونه!

میگه: خب تو چیکار کردی؟!

با شوخی و طعنه میگم: حاجاغا اگه یکی از اون استخاره هاتون خوب اومده بود

الان ما هم رفته بودیم!

میگه: تو خودت بیعرضه ای!

( از همون موقع که پایه شیش بودیم اسم منو گذاشته بود بی عرضه!!!)

میگم: استخاره شما خوب اومد و ما بیعرضگی کردیم؟!

میگه: اونایی که خوب اومد چی؟!

میگم: نشد! تقصیر من نبود!

میگه: خب حالا چی؟! کسی رو در نظر داری؟!

میگم: اگه استخاره شما خوب میاد، بله!!! حاجاغا فقط خوب بیادها!!!

(همه دور و بری ها میخندن!)

قرآنی به دست میگیره و حمد میخونه و دعا

چند دقیقه بعد...

بده!

لبخند تلخی میزنم!

دست دراز میکنم واسه خداحافظی

با دوتا دستاش دستمو میگیره

رو میکنه به آسمون

دعای حفظ مسافر رو میخونه

صبر میکنم دعاشون تموم بشه

با صدای گرفته ای میگم:

حاجاغا خودم میتونم مواظب خودم باشم

واسه چیز دیگه ای دعا کنین!

...


پ.ن:

چند عکس از آقای بهجت ره!

کلیک یک! (یه عکس خوب و با کیفیت ازشون!)

کلیک دو (زمانی که هنوز کسی ایشونو نمیشناخت و دور و برشون خلوت بود!)

کلیک سه! (تنها علاقه شون به دنیا!) 

کلیک چهار! (قوت غالبشان ذکر بود!)

کلیک پنج! (عشق طلبه ها بود!)
  • حاجی ره
۰۷
بهمن


دیروز برنج گذاشتم واسه ته چین!

یادم رفت

گرفتم خوابیدم!

سوخت!!!

...

امروز (یعنی همین الان!) شیربرنج گذاشتم

اومدم کامنتارو تایید کنم

یادم رفت

سوخت!!!


+ کسی امروز ناهار اضافه نداره واسم بیاره؟!

:)))

++ گرسنگی هم مارو نکشه

همخونه ای میکشتم!

مطمئنم!

:(((

+++ امروز دوستی میگفت بهترین آشپزهای دنیا مردن!!!

++++ حالا باز بگین کامنتارو تایید کن! الان شما خسارت منو میدیدن؟! والا...

+++++ الکی حرف در نیارین که حاجی عاشق شده ها! دیروز خواب موندم امروزم سرگرم نت شدم! والا...

  • حاجی ره