تمام وقت سحریمون به گرفتن موش!!! گذشت
همه مبلارو بهم ریختیم
چند باری هم گیرش انداختیم
ولی باز در رفت
آخر رفت توی راهرو سنگی خونه
هیچ راه فراری نداشت
و هیچ جای پنهان شدنی!
بالا پایین میپرید
و ما پیروزمندانه نظاره گر بودیم که...
داداشم از بیرون خواست درو باز کنه
داد زدم درو باز نکن!!!
باز کرد و موشه هم رفت تو خیابون
(
میگم چرا درو باز کردی؟
میگه من خودم فهمیدم دارین موش میگیرین
صداتون میومد از بیرون
ولی ترسیدم موشه jerry باشه
خواستم ازش محافظت کنم