الفاره الخبیثه
چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ
تمام وقت سحریمون به گرفتن موش!!! گذشت
همه مبلارو بهم ریختیم
چند باری هم گیرش انداختیم
ولی باز در رفت
آخر رفت توی راهرو سنگی خونه
هیچ راه فراری نداشت
و هیچ جای پنهان شدنی!
بالا پایین میپرید
و ما پیروزمندانه نظاره گر بودیم که...
داداشم از بیرون خواست درو باز کنه
داد زدم درو باز نکن!!!
باز کرد و موشه هم رفت تو خیابون
(
میگم چرا درو باز کردی؟
میگه من خودم فهمیدم دارین موش میگیرین
صداتون میومد از بیرون
ولی ترسیدم موشه jerry باشه
خواستم ازش محافظت کنم
همه مبلارو بهم ریختیم
چند باری هم گیرش انداختیم
ولی باز در رفت
آخر رفت توی راهرو سنگی خونه
هیچ راه فراری نداشت
و هیچ جای پنهان شدنی!
بالا پایین میپرید
و ما پیروزمندانه نظاره گر بودیم که...
داداشم از بیرون خواست درو باز کنه
داد زدم درو باز نکن!!!
باز کرد و موشه هم رفت تو خیابون
(
میگم چرا درو باز کردی؟
میگه من خودم فهمیدم دارین موش میگیرین
صداتون میومد از بیرون
ولی ترسیدم موشه jerry باشه
خواستم ازش محافظت کنم
- ۹۳/۰۴/۱۱