الکتابیه

چند وقتی کتاب بوستان سعدیو دست قاضی میدیدم
تو مسیر پردیسان تا محل کار میخوندش
آخر تموم کرد!!!
بهش میگم
بیا قرار بزاریم یه کتابیو با هم شروع کنیم
قرارمون شد بازخوانی ناتور دشت سلینجر

الکهرباییه

امروز سرکار برقمون رفت
تو تاریکی داد زدم
دوستان! همگی استراحت با حقوق!
یکی گفت
آقا مواظب بیسکوییتاتون باشید!!!

الکادوییه

این که کادوهای تولدت
لوسیون تقویت کننده مو سینره
و ساعت مچی اسپورته
غیر مستقیم این پیامو میده که
یه کچل وقت نشناسی

الانتقامجوییه

صبح سر کار قاضی رو پشت سیستمش دیدم
سلام و دست و فشار دادن مهربانانه بازو
میگه آخ جون! حاجی یه ماساژ بده
بدنشو شل میکنه و منتظر
منم داغ دلم تازه شد
چنان مشتی به بازوش زدم که دلم به حالش سوخت
همونطور که بازوشو میمالید گفت
این عوض مشت دیشب...

اللارجلیه

تو اتاق تاریک خوابیدم
قاضی رو صدا زدم
با هزار التماس اومد
میگم بیا ماساژم بده!
میگه کجاتو؟!
میگم کتفامو, خدایی درد دارم...
(ایستگاه صلواتی پریروز و رنگ کاری دیروز)
یه مشت محکم میزنه به بازومو میره
دادم میره هوا
همینجور فحش و نفرینه که نثارش میکنم

خ

امشب میخواستم جمکران بخوابم
خونه بوی رنگ میده و بهم ریخته اس
ولی آخر برگشتم خونه
خیلیا شب جمکران میخوابن
این شبا هم خنک...

العقدیه

چه خوبه عقد عآدم در چنین روزی باشه...

الکمیلیه...

دعای کمیل
جمکران
حیاط
از خستگی چند باری نزدیک بود خوابم ببره
نمیدونم
شایدم برد!
والا...

الدعوتیه

قم
میدان معلم
امامزاده شاه احمد قاسم
ایستگاه صلواتی
دعوتین به شربت آبلیموی تگری حاجی پز از دستان مبارک حاجی ره

الثابتیه المهریه

کامنتهای این پست
"در انتظار تایید" میمونن
اولین فرصتی که به نت دسترسی داشتم
جواب میدم.
لطفا کامنتای جدی و سوالی خود را همینجا بزارین.

توجه：
جدی و سوالی!!!