الانتقامجوییه
يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۰۰ ب.ظ
صبح سر کار قاضی رو پشت سیستمش دیدم
سلام و دست و فشار دادن مهربانانه بازو
میگه آخ جون! حاجی یه ماساژ بده
بدنشو شل میکنه و منتظر
منم داغ دلم تازه شد
چنان مشتی به بازوش زدم که دلم به حالش سوخت
همونطور که بازوشو میمالید گفت
این عوض مشت دیشب...
سلام و دست و فشار دادن مهربانانه بازو
میگه آخ جون! حاجی یه ماساژ بده
بدنشو شل میکنه و منتظر
منم داغ دلم تازه شد
چنان مشتی به بازوش زدم که دلم به حالش سوخت
همونطور که بازوشو میمالید گفت
این عوض مشت دیشب...
- ۹۳/۰۷/۰۶