حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۱۳۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۱
خرداد
سرم درد میکنه
فشار عصبی کار این هفته اس
دو شیفت وایسادنا...
داشتم خوابمیرفتم
شایدم خواب بودم
یکی از رفقا زنگ زد
تا صدامو.میشنوه
میزنه زیر خنده و میگه:
چیه تو همیشه داری میمیری؟!
میگم: چیکار کنم؟! میمیریم دیگه!
میگم: خونه ای؟!
میگه: نع! نزدیکای خونه تون بودم گفتم یه خبر بگیرم ازت
میگم: بیا یه چایی بخوریم بهم
میگه: مگه خبر نداری؟ چایی ممنوعه برام!
چند هفته اس نه چایی خوردم نه بستنی...
منی که اینقدر قهوه دوس دارم الان سه هفته اس قهوه نخوردم
میگم: آهان یادم اومد! حالا بیا یه چیزی پیدا میشه بخوریم
میگه: چی واست بگیرم؟!
میگم: هیچی!
 بیا اینجا بریم یه دوری بزنیم خوب میشم

پ.ن: فردا هم واسه کار میرم تهران
پنج شنبه و جمعه از صبح تا عصرش مشغولم


  • حاجی ره
۲۰
خرداد
یه ضرب المثل حاجوی هس که میگه:
همیشه به نیمه پر بشقاب نگاه کن!
:)))
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
همه چیز قدیمیش خوبه
از جمله دوست...

+ دوست جدید هم اگه بمونه و بشه قدیمی
اونم خوبه!!!
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
میریم که برسیم به جوابگویی به صد کامنت آخر

+ البته به صورت کاملا گزینشی و خودخواهانه!
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
حیف که نمیتونم با موبایل کامنتارو کپی پیست کنم
وگرنه یه نمونه از جمعیت بی شمارشونو
که تو پست الفانتزیه کامنت گذاشته
خدمتتون معرفی میکردم!
والا...
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
فک نکنم "حماقت" درمانی داشته باشه
نه در طب جدید
نه در طب ایرانی
و نه طب اسلامی...

+ امروز میز بغلیمون طرف داشت با موبایلش صحبت میکرد
میخواستم پا شم صندلی رو تو سرش خرد کنم!!!

پ.ن:
امیرالمومنین میگه:
حماقت، بدترین درده!
و هم ایشون میگه:
حماقت دردی بی درمان
و مرضی لاعلاج است.

± این احادیث رو الان سرچ کردم و دیدم
پس حرفم درست بود...
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
خیلی بده عآدم عصبانی باشه
بعد ندونه دقیقا کدوم یکی از اون هف هش دلیلی که به ذهنش میرسه
دلیل اصلی عصبانیتشه!
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
صبح که از خونه رفتم بیرون
دم غروب برگشتم
با گوشی بدون شارژ...

تا رسیدم برق منطقه رفت
تا الان که باز اومد

+ روز خیلی خوبی داشتم
(فرصت شد تو یه پست مرموز میگم)
اما این خاموشی دم غروب
و طول کشیدنش تا الان
بدجوری حالمو گرفت...

++ زنگ زدم اداره برق
از خجالتشون دربیام
تلفنشونو هم قطع کرده بودن
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
دیشب مهدی اومد خونه مون
با پریما در دست...
کوله پشتی کوهنوردیمو که چند سال پیش بهش داده بود
واسم آورده بود
واسه جبران دیر آوردنش هم یه حصیر مسافرتی گذاشته بود تو کوله!


امشب بعد ماهها سینا تو وایبر پیداش شد
با یه شماره جدید
با درددلای تازه
میگه: اردبیل نمیای؟!
میگم: دوس دارم, اما...
میگه: آممما چی؟!
میگم: زندگی مارو خورده...
  • حاجی ره
۲۰
خرداد
از همون سالهای اول طلبگی
جمع خودمونو ساختیم
من، مهدی و سینا
تو مدرسه اسممونو گذاشته بودن:
مثلث شرارت!

سینا سال پنجم از طلبگی رفت
شد مدیر فروش کارخونه داداشش

مهدی رفت مدرسه قضاوت
و اینقدر خودش رو درگیر درس و تحصیل کرد
و سر خودش رو شلوغ
که کلا از بچه های دوره دور شد

ما هم که هستیم در خدمت دوستان مجازی!
؛)
  • حاجی ره