رفیقم میگه:
امروز روز طبیعته
روزیه که مردم میرن به دامان طبیعت
و آشغالاشونو اونجا میریزن!!!
رفیقم میگه:
امروز روز طبیعته
روزیه که مردم میرن به دامان طبیعت
و آشغالاشونو اونجا میریزن!!!
آیکون حاجی
نشاننده در vip
نوشاننده آب آلبالو
شنواننده آهنگ ماه و ماهی
و بیناننده کامنت دوستان با موب
و احساننده غمی پنهان و نامعلوم در دل
...
گذشته مون که به صبر گذشت
آینده هم؟!
پ.ن:
قال رسول الله ص:
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ جَمَعَ اللّه لَهُ خَیرَ الدُّنیا و َالآخِرَةِ:
اَلرِّضا بِالقَضاءِ
وَالصَّبرُ عِندَ البَلاءِ
و َالدُّعاءُ عِندَ الشِّدَّةِ و َالرَّخاءِ
کسى که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او فراهم مى کند:
خشنودى به مقدّرات،
صبر در بلا
و دعا در سختى و راحتى
تلویزیون یه فیلمی رو این روزا مرتب نشون میده
از رفراندوم دوازده بهمن سال 58
خیلی قشنگه!
آدم سیر نمیشه از دیدنش!
پیرزنی که رو دوش پسرشه و رای رو میدن دست خودش و پسرش خم میشه که دستش به صندوق برسه!
مرد مریضی که دو نفر زیر بغلاشو گرفتن و با یه زحمتی میاد پای صندوق!
مرد گچکاری که با لباس و شلوار کار و پر از لکه های گچ اومده رای بده!
صفهای شلوغ حلبی آباد های تهران!
کلیسایی که خانم های ارمنی بدون حجاب دارن رای میدن!
...
دیروز صبح بعد از نماز صبح رفتم بیرون آش خوردم!
ظهر مامانم آش ترش درست کرد!
بعدش خواهرم زنگ زد: شوربا دوس داری واست درست کنم؟!
جواب مثبت دادیم! (جواب مثبت دادن واسه مون عقده شده!!!)
عصری هم رفتیم و شوربا زدیم!
شبش هم با پسرخاله رفتیم شبگردی و کنترل خیابونای شهر!!!
میخواستیم یه جا انتخاب کنیم واسه شام (با حاصل دسترنج موشگیری!)
بوی خوش آش به دماغمون خورد!!!
گفتم: بریم آش؟!
میگه: سگ رو با کلنگ بزنه این وقت شب آش نمیخوره!!!!!!
رفتیم داخل مغازه
دیدیم داره واسه فردا آشو آماده میکنه!
قسمت نبود!
+ بابام میگه شبیه آش شدی!!!
++ آش میبینم یاد آرش (علیه ما علیه) میافتم!
+++ امروز صبح هم با پسرخاله آش زدیم!!!
بیست روزی بود که خونه مون یه بچه موش پیدا شده بود
مادر گرام هم حسابی ناراحت!!!
الغرض...
رفتم گلاب به رو خانه!!!
یهو دیدم یه چی کوچولو عین فرفره داره میچرخه
منم تازه درو بسته بودم
جیییییییییییغ جیییییییییییییییغ جییییییییییییییییییغ
(دروغ گفتم!)
پایه مسواک خونواده!!! رو برداشتم گذاشتم روش!
زندونیش کردم!
رفتم به مامانم گفتم:
موشه رو بگیرم چی بهم میدی؟!
گفت: دیدیش؟! کجاست؟!
من: چی میدی؟! ده تومن بده برم بگیرمش!!!
او: پنج تومن!
من: ده تومن! نمیخوای؟! برم؟!
او: پنج هزار تومن دیگه!
من: مشتری نیستی! ده تومن! در میره ها!!!
او: باشه!
من: گرفتمش تو دستشوییه! زیر پایه!
او: در میره که! نمیتونی بگیریش اینجوری! باید تو پلاستیک بهم تحویل بدی!!!
رفتم کردمش تو پلاستیک تحویلش دادم!
+ میخوام شب ببرمش واسه یکی از رفقا که کلکسیون مار و افعی زنده داره!
++ به پسرخاله il پیامک دادم:
شام نخور! امشب مهمون منی!
(منظورم موشه نیست! میخوام با دسترنج حاصل از موشگیری بریم بیرون!)
+++ البته بنده از این پست هم الهام گرفتم در کارم!