م م 10115: الفاره!
بیست روزی بود که خونه مون یه بچه موش پیدا شده بود
مادر گرام هم حسابی ناراحت!!!
الغرض...
رفتم گلاب به رو خانه!!!
یهو دیدم یه چی کوچولو عین فرفره داره میچرخه
منم تازه درو بسته بودم
جیییییییییییغ جیییییییییییییییغ جییییییییییییییییییغ
(دروغ گفتم!)
پایه مسواک خونواده!!! رو برداشتم گذاشتم روش!
زندونیش کردم!
رفتم به مامانم گفتم:
موشه رو بگیرم چی بهم میدی؟!
گفت: دیدیش؟! کجاست؟!
من: چی میدی؟! ده تومن بده برم بگیرمش!!!
او: پنج تومن!
من: ده تومن! نمیخوای؟! برم؟!
او: پنج هزار تومن دیگه!
من: مشتری نیستی! ده تومن! در میره ها!!!
او: باشه!
من: گرفتمش تو دستشوییه! زیر پایه!
او: در میره که! نمیتونی بگیریش اینجوری! باید تو پلاستیک بهم تحویل بدی!!!
رفتم کردمش تو پلاستیک تحویلش دادم!
+ میخوام شب ببرمش واسه یکی از رفقا که کلکسیون مار و افعی زنده داره!
++ به پسرخاله il پیامک دادم:
شام نخور! امشب مهمون منی!
(منظورم موشه نیست! میخوام با دسترنج حاصل از موشگیری بریم بیرون!)
+++ البته بنده از این پست هم الهام گرفتم در کارم!
- ۹۳/۰۱/۱۱
موجود به این مودبی
تمیزی
شکار کردن داشت!
فرنگی بود دیگه؟!