یه سوال:
شما 18 نفر حاضرین در سایت واقعی هستین؟!
یکی از محققا که آدم خیلی دلقکی هم هست
دیشب بهم پیامک داده:
مرا در منزل جانان چه امن عیش هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
اشاره به:
اهل الدنیا کوکب یسار بهم و هم نیام!
+ واسه ما جکای بد بد بفرس
اینایی که تو میگی من نمیفهمم!!!
اینقدر تا آخر شب جک واسه ما فرستاد به غلط کردن افتادیم!
امروز حضوری دیگه بهش گفتم نمیخواد عاغا!!!
نمیخواد!
پ.ن:
ترجمه حدیث:
اهل دنیا مثه کاروانیانی هستند که خوابند ولی کاروانشون در حرکته!
( و بدون اینکه بفهمند به انتهای مسیر میرسند!)
کی میای خونه؟!
دایی دعوت کرده نوروز بریم اهواز!
+ منم میام!
حتما میام!
خبرم کنین کی میخواهید برید که من زودتر بیام!
*:
باشه!
خب بگو کی میخوای بیای؟!
یه دختر خیلی خوب سراغ دارم واست!
دوست خودمه و تو حوزه درس میخونه.
بهم بگو تا کی قراره قم زندگی کنی؟
زبانت کی تموم میشه؟!
...
کلا برنامه ات برا محل زندگی
+ هیچی دیگه!
منم جواب ندادم!
:)))
++ پیامک های من و خواهر کوچکم
تعدادی محدودی دعوتنامه موجود است
اگر واقعا مایلید بلاگ را تجربه کنید
ایمیل خود را بگذارید!
+ مهدی!
واست دعوتنامه فرستادم
اما پیام داد قبلا واسه شما فرستادن!
++
با تشکر از میرزا و جوجه مهندس و دوشیزه فلانی
که وقتی متوجه شدن میخوام بیام بلاگ
واسم دعوتنامه دادن!
داشتم از مسجد برمیگشتم
چند تا از بچه های کوچه داشتن فوتبال بازی میکردن
کوچولو بودن و دبستانی!
ما هم تسبیح در دست و ذکر گویان
همچون اولیاء الله!!!
با خضوع و خشوع فراوان از وسط زمینشون عبور میکردیم
که یکیشون اومد با توپ از کنار حضرت ما رد بشه که...
با رعایت اصل غافلگیری و سرعت عمل
توپو از پاش درآوردیم
و رفتیم گل هم زدیم!!!
و الی ما شاء الله...
باز بگید بلاگ اهه و اقه و ...
والا...
طی پیاده روی شبانه رسیدیم تقاطع عطاران
مثه خیلی مواقع دیگه ایستگاه صلواتی هیئت برپا بود
با مناجات سوزناک و قشنگی که داشت پخش میشد!
یکی از بهترین لحظات عمر من اون مواقعیه که میام اینجا
به صرف چای و معنویت!
+ همیشه دو تا چایی میخورم
و بستگی به حالم هر چایی از هزار تومن تا دو و پونصد واسم خرج برمیداره!
معمولا هم نیت میکنم واسه امواتم!
و اولین شبی که این نیتو کردم
پدربزرگ مرحوممو تو خواب دیدم!
حرفی نزد
فقط ایستاده بود و بهم خیره شده بود.
پ.ن:
مستحبه وقتی پولی رو واسه کار خیری میدی بعد دستتو ببوسی!
این دست به دست خدا خورده!
داشتم از بلوار جمهوری رد میشدم
نگو باغچه هارو اب دادن!
اونم بدون اطلاع رسانی به من!
تا زانو رفتیم تو گل!
(یه خرده کمتر البته!)
خیلی ریلکس راهمونو ادامه دادیم به سمت جوی آب خیابان!
جوهای عطاران هم عربض و تمیز!
بالا شهره دیگه!
با آرامش تمام نشستم لب جوی و علاوه بر دیدن گذر عمر
کفشمو و پاهامو شستم!
خیلی وقت بود ارزوی چنین کاری رو داشتم
که دیگه توفیق اجباری شد!
آبش هم صفر درجه!
استخونای پام داشت میترکید از سرما
ولی مگه میشد دل کند؟!
+ در ایام جاهلیت خیلی با ادبیات آمریکایی انس داشتم
و دیگه داستان کوتاه و بلندی نبود که نخونده باشم
همیشه به کولی های آمریکایی غبطه میخوردم!
این یه هفته مهمون دارم!
یک دانه!
امشبم رفته حرم و ما موندیم تنها!
از بیرون صدای دعا و مناجات میاد
طاقت نمیارم و میزنم بیرون
بهش پیامک میدم:
هرموقع خواستین از حرم راه بیفتین تک بزنین!
+ داشتم با موبایل وب "قاصدک" رو میخوندم
توی لینکاشون وبی رو دیدم به نام "مرحوم عزیز"
"نوشته های خود شهاب" و "نوشته های خواهرش" رو خوندم
صفحه اولشونو تا آخر!
این شد که حالم بد شد و از خونه زدم بیرون
++ اگه قراره شما هم حالتون بد بشه
مجبور نیستین بخونین
حداقل فعلا!
پ.ن:
خیلی عجیبه خوندن پستهای یکی که دیگه نیست...
این امکان وجود نداره که نظر ها بر اساس وبلاگ هم بتونن لیست بشن ، همونطور که بر اساس آی پی لیست میشن
یعنی از تو قسمت مدیریت نظرات رو آدرس وبلاگثبت شده توسط شخص مورد نظر کلیک کنیم و نظراتی که تا الآن داده لیست بشه
میتونین به بخش پیشنهادات بیان بگین