م م 1051: املی هذا! (اینه آرزوم!)

آرامشی که تو خونه بهم ریخته و کثیف هس هیچ جا نیس!

حاجی ره

+ حالا باز برین خونه تکونی کنین!!!

والا...

م م 1050: لا تفعلی هکذا یا اختی!!!

اگه خواهرم میدونس

من چقدر بدم میاد وقتی پشت لپم یکی کنارم بشینه

هیشوخ کنارم نمینشس!!!

حاجی ره

+ خب پاشو برو اونطرف با موبایلم بازی کن!

والا...

م م 1049: المنفوراتنا!!!

به نظرم بعضی چیزا و کارا اضافه ان:

خونه تکونی 

و جشن تولد 

و مراسمای ختم

+ از سه تاشون هم فراریم!

م م 1048: لطفنا بهم!

بنده امسال دقیقا جوری برنامه ریزی کردم که بعد از خونه تکونی برسم خونه!

+ برگرفته از کتاب: "اعترافات یک حاجاغای مهلبون"

پ.ن:

هر چی خانواده تماسیدن که حاجی کی میایی

عذر آوردم که کار و درس و ... و معذورم خلاصه!

خبر رسید که دامادمون اومده طی یه ظهر تا شب خونه رو زیرو رو کرده

همون شب راه افتادم اومدم خونه!!!

ما اینیم!

والا...

م م 1047: حاصل تحصیلنا!

عصاره و حاصل ده سال تحصیل در حوزه علمیه داره خودشو نشون میده:

درست کردن سالاد

سبزی پاک کردن به کمک مامان

جمع کردن یه ماشین آجر رها شده و چینش اونا

بیل زدن باغچه واسه کاشت بوته های توت فرنگی!

...

+ من چرا اومدم اینجا؟!

:/

م م 1046: التصحیف!

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در عالم واقع یک روز بیشتر نیس

(اصلا مگه غیر از این میتونه باشه؟!)

ولکن به خاطر یه مشکل کوچیک در زبان عربی 1400 سال قبل

یعنی نداشتن نقطه و اعراب تاریخ وفات اون حضرت بین دو تاریخ مردده!

یعنی بین هفتاد و پنج روز بعد از وفات حضرت رسول یا نود و پنج روز!

چون هفتاد و نود در زبان عربی اگر نقطه نداشته باشن خیلی نزدیک به همن:

سبعین و تسعین!

چهار دندونه قبل از عین رو بدون نقطه تصور کنین!

+ بنده شخصا چهار روزو رسما و علنا به عزاداری اختصاص میدم

دو روز فوق و روزقبلشونو!

ولیکن افرادی که شخصا مدت بیشتری رو برای برپایی مراسم اختصاص میدن رو تحسین میکنم!

و اونایی که کلا عید نوروز رو عزا و ایضا اونایی که در عزای دیگران دخالت بیجا میکنن رو تقبیح میکنم!

پ.ن:

تصحیف به معنای تغییر کلمه و کم و زیاد کردن حروف یا نقاط انست

که در کتب قدیمی و خطی این مشکل بسیار اتفاق میافتاد

و برای مبارزه با آن سنت مقابله و سماع و قرائت در میان کاتبان و عالمان شکل گرفت!

+ تصویر این پست

قرانی است بر پوست آهو

که منسوب است به امیرالمومنین علیه السلام!

خوش خط بودنا!!!

م م 1045: ارجع الی بلدک!

پریشب

یعنی شب شهادت حضرت زهرا

رفتم جلسه آخر خونه محقق سابق الذکر

شب آخر بود و مفصل

با کیف لپ و چمدون چرخدار رفتم روضه!!!

چند تا از محققای دیگه هم بودن 

خیلی حال داد!

بعد رفتم پل آهنچی

و از کنار حرم رو به ضریح یه سلام و زیارت وداع

راه افتادم سمت هفتادو تن

نیم ساعتی منتظر شدیم تا اتوبوسی پدیدار شد!!!

با یه جوون دانشجوی بلوچ با لباس بلوچی کنارم نشست!

تخمه هندونه گرفت باهم خوردیم

احتمال زیاد اهل سنت بود!

نیمه شب رسیدم شهرمون

و همینک از منزل وسیع و پر نعمت پدری در خدمتیم!

م م 1044: صل الله علیک ...

ساعت سخت فراق آغاز شـد
مخفی و آهسته درها باز شد

شــد برون آرام با رنـــج و ملال
هفت مردو چار طفل خردسال

چار تــــن دارند تابــــــــــوتی به دوش
دیده گریان سینه سوزان لب خموش

در دل تابوت جـــــــان حیدر است
هستی و تاب و توان حیدر است

گوئی آنشب مخفی از چشم همه
هم علی تشییـــع شد هم فاطمه

م م 1043: وصف حالنا المجرده...

چند روز پیش داشتم زندگی رهی معیری رو میخوندم سرکار!

با بعضی شعراش عجیب همراه شدم

این شعرش خیلی منو سوزند

وصف الحال ماست

هعی...

م م 1042: انی لا احب العید!

من عید را دوست نمیدارم!!!

عید یعنی تلویزیون

یعنی روزا و شبایی که زود میگذرن

یعنی تموم شدم تعطیلات در یک چشمک!!! به هم زدن

یعنی ناتمام موندن تمام کارا و برنامه ریزی هایی که از قبل عید کردی

یعنی صبحها تا دیر وقت خوابیدن و بعد کسل پا شدن ها

یعنی انجام روزانه هزار خرده کاری

عید یعنی هیچی