| جمعه 18 بهمن1392 ساعت: 22:15 | توسط:... | ||||
| حقتونه اصن ایشالا بیشتر از این خسته بشین اصن ایشالا 300 تا پستتون هویجوری بدون تثبیت کامنت بمونه اصن ایشالا همه پستاتون با کلی کامنت تائید نشده بمونه اصن.... آیکون یه موجو خیلی عصبانی خیلی خیلی خیلی عصبانی  | |||||
| وب سایت ایمیل | [خصوصی] | ||||
| م م 880: نحن تائبون! (ما توبه کردیم!) | |||||
روانشناس و روانپزشک نداریم تو دوستان حاضر!؟
حضورش ضروریه!
:)))
خودمو کشتم
تازه تونستم تا م م 860 کامنتارو تایید کنم!
هنوز بیست تا دیگه پست مونده!
:(((
+ ماساژور لازمم!
:)))
پ.ن:
دلم واسه خوندن وباتون
جواب دادن به کامنتاتون
کـل کـل کردن باهــاتون
تنگ شده بود!
شعر گفتم ها!
+ آوارگی ما تا یکشنبه تمدید شد!
از جمله "صیاد" افتخاری رو
به دوستم میگم:
فک کنم ما آخرین نسلی هستیم که سنتی گوش میدیم!
:-/
حاجی یه چیزی بگو!
میگم: من نشئه ام!!! تویه چیزی بگو
میپرسه: دنیا به کامت هس حاجی؟!
بی تامل میگم: آره!
+ انشالا دنیا به کام همتون باشه...
و بعد رفتیم توی ماشین که زیر آفتاب پارکش کرده بودیم
از کوچه عشقعلی که از قدیمیترین کوچه های قمه اومدیم بیرون
از در و دیوار قندیلای یخ شفاف آویزون بود و شرشر آب میشدن
هوا صاف صاف و آفتاب داغ !
اما هنوز زمین پر برف بود
صندلیارو خوابوندیم
موسیقی سنتی گذاشتیم
ژاکت و کاپشن و جورابامونو کندیم از بس هوا گرم و خلسه آور بود
پاهامون رو داشبورد!!!
و گرفتیم خوابیدیم تو ماشین
یه ساعتی!!!
والا...
از پیرمرد صاحبش پرسیدیم:
راسته امام خمینی هم اینجا کباب میخورده؟
گفت: اینجا نمیخورد! میگرفتن و میبردن خونه! حتی داخل هم نمیومد ولی مشتری اینجا بود!
+ میدونستین امام در مورد کباب و نون سنگک های قم شعر داره؟!
جدی!!!
++ صرفا جهت گرامیداشت دهه فجر و امام خوبان!
♡♥♡
(از صبح تا الان سرکار بودم!!!)
دوستم گفت: حاجی بریم خونه شما یه استراحتی بکنیم و منم ناهار آوردم بخوریم؟!
گفتم: خونه رو شمالیا اشغال کردن!!!
منم از صب نیت کردم که امروز برم رستورانی جایی
آخر هفته است یه حالی به خودم بدم!
گفت: خیلیم خووووب! بریم عشقعلی یا...
گفتم: عشقعلی ولاغیر!
یکی از قدیمیترین و معتبرترین کبابیای قم که واقعا تکه!!!
جاتون خالی کوبیده با برگ سفارش دادیم دوتاییمون
مرحوم آرش رو یاد کردم اونجا...
:)))
گفتم شاید خواب باشن
یه عالمه با تلفن و آیفونشون زنگ زدم خبری نشد
زنگ همسایه های طبقه بالایی و پایینی رو زدم
اونام هیچکدوم نبودن شانس شکر ما!!!
هویجوری من باب:
"الغریق یتشبث بکل حشیش"
کلید خونه خودمونو به زور و ضرب فرو کردم تو در
خیلی راحت چرخید و باز شد!!!
خدا شاهده!
کلید خونه مون شاه کلیده!!!
حیف که اسلام دس و پای مارو بسته وگرنه سه تا واحد خالیو ...
دیروز و دیشب نشد در خدمت دوستان باشیم
امشب اومدیم خونه رفقای معروف به " رفقای مایه دار"
که هم چندتایی لپ دارن هم وای فای
اولا که هیچ کدوم نبودن که درو باز کنن
حالا هم که به لطایف الحیلی وارد خونه شدیم
وای فای برقراره
اما لپتاپ موجود خرد و خاکشیر شده
لپ خودمو هم که حجره جا گذاشتم!!!
:-/
اینه که امشب شب پست گذاشتنه
نه جواب کامنت دادن!
;-)