۰۵
مرداد
یه بنده خدا پیر مردی هم منتظر اتوبوس بود
میخواس بره تهران
بعد یه ماشین خیلی خوشگل مشکی با چراغای زنون
راننده شم یه جوون خوش هیکل تیریپ مشکی! واستاد واسه خرید آب معدنی و اینا
تو دلم گفتم:
خدایا این مارو ببره قم
صد تا صلوات هدیه میکنم به امیرالمومنین!
(ماشالا اشتها نیست که!!!)
ما هم داشتیم یه قوطی نوشابه میخوردیم که اگه نرسیدیم سحری بخوریم
نمیریم!!!
موقعی که داشتم ماشینشو سیاحت میکردم چند باری چشم تو چشم شدم با صاحابش
من رو نیمکت بیرون مغازه نوشابه خوران
ایشون رو صندلی راننده آب معدنی خوران!
راه افتاد...
به پیرمرده که رسید نگه داشت
کجا میری؟
...
خلاصه مارا دعوت نمودندی که بهشون افتخار داده
ماشینشون رو به حضور انورمون منور فرماییم!
گفتم: تا قم چقد؟
گفت: چی چقد؟
گفتم: کرایه!
با خندف گفت: کرایه میخوام چیکار؟
خلاصه...
وسایل صندلی جلو عقب رو جمع و جور کرد
و من جلو نشستم کنار دستش
حضرت پیرمرد هم عقب که بخوابه!
همین که نشستم پرسیدم:
تهران زندگی میکنین؟!
و دو ساعت صحبت و خنده و بحث و مناظره و خاطره گویی آغاز شد!
پ.ن:
تو راه که صحبت از ماشین و ماشین بازی شد
پرسیدم:
تازه گرفتین ماشینو؟
گفت: صفره!!!
۲۰۱۴
اوپتیما
میخواس بره تهران
بعد یه ماشین خیلی خوشگل مشکی با چراغای زنون
راننده شم یه جوون خوش هیکل تیریپ مشکی! واستاد واسه خرید آب معدنی و اینا
تو دلم گفتم:
خدایا این مارو ببره قم
صد تا صلوات هدیه میکنم به امیرالمومنین!
(ماشالا اشتها نیست که!!!)
ما هم داشتیم یه قوطی نوشابه میخوردیم که اگه نرسیدیم سحری بخوریم
نمیریم!!!
موقعی که داشتم ماشینشو سیاحت میکردم چند باری چشم تو چشم شدم با صاحابش
من رو نیمکت بیرون مغازه نوشابه خوران
ایشون رو صندلی راننده آب معدنی خوران!
راه افتاد...
به پیرمرده که رسید نگه داشت
کجا میری؟
...
خلاصه مارا دعوت نمودندی که بهشون افتخار داده
ماشینشون رو به حضور انورمون منور فرماییم!
گفتم: تا قم چقد؟
گفت: چی چقد؟
گفتم: کرایه!
با خندف گفت: کرایه میخوام چیکار؟
خلاصه...
وسایل صندلی جلو عقب رو جمع و جور کرد
و من جلو نشستم کنار دستش
حضرت پیرمرد هم عقب که بخوابه!
همین که نشستم پرسیدم:
تهران زندگی میکنین؟!
و دو ساعت صحبت و خنده و بحث و مناظره و خاطره گویی آغاز شد!
پ.ن:
تو راه که صحبت از ماشین و ماشین بازی شد
پرسیدم:
تازه گرفتین ماشینو؟
گفت: صفره!!!
۲۰۱۴
اوپتیما