در خونه باز بود
دختر خاله ام اولین نفر منو دید
کوله پشتی به دست...
دوید تو
مادرم اومد بیرون
روبوسی و دست بوسی
وارد که شدم همه کل کشیدن!!!
تازه فهمیدم اومدم تو مجلس زنونه
همه غریبه بودن
به زور خواهرامو پیدا کردم
با داماد روبوسی کردم و تبریک
خیلی به دلم نشست داماد
خجالتی, آروم و نجیب
جعبه سوهانو دادم واسه سر سفره
یه پام بدجوری میلرزید!!!
+ نیم ساعت از عقد گذشته بود و من رسیده بودم