یکی از طلبه های همشهریمون
ازدواج کرده با
یه خانم ایتالیایی طلبه!!!
پ.ن:
چرا من نتونم خب؟!
والا...
یکی از طلبه های همشهریمون
ازدواج کرده با
یه خانم ایتالیایی طلبه!!!
پ.ن:
چرا من نتونم خب؟!
والا...
دیشب که تو مسجد واسه بازسازی مسجد پول جمع میکردن
دو تومن نذر کردم که امتحانمو قبول شم
همون موقع هم نذرمو ادا کردم
بلکه خدا روش نشه حاجت مارو نده!
اصن...
میشه بنده با تموم بندگیش بده
خدا با همه خدائیش نده!
والا...
زنگی هم زدم به خونه
به مادر التماس دعائی گفتیم
گفت: واست نذر میکنم!
به پدر گفتیم، دستور ذکری دادن!
عاغا امتحانو تــــــــــــــــــــــــوپ دادیم
در حدّ 18 و 19 اینا
البته به خیال خام خودمون!
تا مصحح محترم و "نازکتر از گل خاطرش" نظرش چی باشه
نمره قبولی 16 هم است از 20!
من نمیدونم این دانشجوها چطوری با نمره 10 درسو پاس میکنن!
والا ما که پا تو دانشگاه نذاشتیم
هر رشته ای و هر درسی رو بگین
حاضریم بیاییم نمره 10 رو بگیریم
والا...
یکی از رفقا واسه یه دوره ای
سه ماه رفته بود روسیه
میگفت:
ساعت هشت و نیم صبح اذان صبح بود
ده و نیم اینا نماز صبح قضا میشد!!!!
پ.ن:
این پست جدی و راستکی است
والا...
عاغا امشب رفتیم مچّد!
موقع اذان نگاه کردم به ساعت
واویلــــــــــــــــــــــــــتاه!!!!
یک ربع به 9 شب تازه اذانه!
پ.ن:
رسماً
و شدیداً
و عمیقاً
دهنمون مورد عنایته این ماه مبارکی!
الهی تقبل منّا!
پسرداییم از آلمان پی ام داده که:
واسم یه استخاره بگیر!
گفتم: نـــــــــــــــــــــچ!
باز درخواست کتبی داد!
باز نـــــــــــــــچ!
التماس کرد!
قبول نکردم!
باز...
گفتم: ببین من اصن واسه کسی استخاره نمیگیرم!
نگرفتم و نمیگیرم!
واسه خودم چرا...
امّا!!!
یکی صد بهتر از خودمو سراغ دارم
شیرینی مارو بدی در خدمتم
وگرنه برو به سلامت
مزاحم ما هم نشو!!!
گفت: حالا چی میخوای؟!
گفتم: بزار فکر کنم!!! بهت خبر میدم!
(آدم زرنگ به من میگن!)
فرداش تو چت بهش گفتم:
یه موزر اصل آلمان میخوام!!!!
گفت:
چی؟! بابا خیلی گرونه! و ...
گفتم: پس خداحافظ!!!
گفت: باشه! صبر کن!
پ.ن 1:
منتظرم واسه تعطیلات بیاد و موزر منو بیاره!!!
پ.ن 2:
این پست جهت هشدار به عزیزانی است
که در خیال خام خودشان میخوان از ما مفتی مفتی سوء استفاده کنن!!!
والا...
عاغا کسی از مطلبی، پستی، جواب کامنتی
خدای نکرده!!!
کوچکترین احساس ناراحتی یا توهین نمود
حداقل به ما هم که روحمون خبر نداره
خبر بدید بلکه
تصحیحش کنیم پاکش کنیم
بالاخره یه تربتی بر سر کنیم!
والا...
پ.ن 1:
ولی انصافا بیایید ذهنیتهایمان را صاف کنیم!
پ.ن 2:
اصن...
دنیا ارزش این ناراحتیارو نداره!!!
با چند کلمه من یا دیگری، توی این دنیای بی در و پیکر مجازی
نه چیزی به تو اضافه میشود نه کم!
فتامّل!
دوستان من
اعزائی و احبائی
لیدیز اند جنتلمنز
رخصتی دهید که بنده تا فردا درسکی بخوانم
و معذور بدارید از پاسخ به نظرات ذیقیمتتان
باشد که رستگار شویم!
آمـــــــــــــــــین!
ساعت شیش صبح پیامک داده:
یک ناله مستانه
ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر
که میخانه ندارد...!
من:
عزیز من!
اینجا قمه!
با انتالیا و سواحل اشتباه گرفتی!
قم میخونه اش کجا بود!
والا...
پ.ن:
حالا خوبه طرف خودش قمیه!
مجله داستان ایمیل زده که:
مهمون داریم
از بچه های تهران که اومده امتحاناتش رو بده!!
ناهار خورشت قیمه درس کردم!
آخر های غذا همینجور که مشغول صحبت بودیم
گفتم:
"نشنیدم کسی بگه: دستت درد نکنه"
عاغا یه سکوتی مجلسو گرفت!
والا!!!
ساکت شدن
سرشونو انداختن پایین
و به خوردن ادامه دادن!
پ.ن:
اصن نگاه نکردن ببینن ما چی میگیم!
پ.ن2:
خدایا اینارو به کسی مبتلا کن که روزی صد بار منو یاد کنن و حسرت بخورن!