2050 البسرخالتنا
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۷ ب.ظ
مسجد محله شب آخر مراسم سالگرد مادربزرگم بود
نماز جماعت
قرایت قرآن
حدیث کسا
روضه
شام آبگوشت و گوشت کوبیده اش با نون سنگک و سبزی
پسر خاله تازه دامادمان که همزاد ماست در این دنیا
برای اولین بار زیارت کردیم بعد عروسیش!
شب اربعین بهش تبریک گفتیم و ماچ و بوس و الخ...
پخش کننده های اصلی هم شدیم ما دو تا
واحد دکتر, واحد حاحاغا
همیشه با هم از مسجد برمیگشتیم و تو راه میحرفیدیم.
سفره رو که با هم جمع میکنیم بهش میگم
تنهایی؟!
میگه
نع! با خانمم هستم!
میگم
پس تا اینجام یه وقت بده ببینیمت!
میگه
با مسیول دفترم صحبت کن!
نماز جماعت
قرایت قرآن
حدیث کسا
روضه
شام آبگوشت و گوشت کوبیده اش با نون سنگک و سبزی
پسر خاله تازه دامادمان که همزاد ماست در این دنیا
برای اولین بار زیارت کردیم بعد عروسیش!
شب اربعین بهش تبریک گفتیم و ماچ و بوس و الخ...
پخش کننده های اصلی هم شدیم ما دو تا
واحد دکتر, واحد حاحاغا
همیشه با هم از مسجد برمیگشتیم و تو راه میحرفیدیم.
سفره رو که با هم جمع میکنیم بهش میگم
تنهایی؟!
میگه
نع! با خانمم هستم!
میگم
پس تا اینجام یه وقت بده ببینیمت!
میگه
با مسیول دفترم صحبت کن!
- ۹۳/۰۹/۲۱
اصلا و ابدا نگران نباشید استاد گرامی. :)