العیاشیه
خوش میگذرونن
که تنهاییشون یادشون بره...
- ۹۳/۰۵/۱۱
فکر کنم اشتباه میکنن؛
چرا؟
یا بنا بر داستان معروف یک جملهی پادشاه(1) خوشی بگذرد، که دوباره بعد از اتمام دورهی آن تنهاییشون یادشون میآد و (چون تنهایی دلیلی بوده که ناراحتشون کرده و اگر نمیکرد که نمیرفتن دنبال خوشی کردن) ناراحت میشن
یا اینکه خوش گذروندنشون تا زمانی که دار فانی را بدرود بگویند ادامه خواهد یافت. (چون عمر محدوده پس خوشگذروندن نیز محدوده) و این نیز موجب ناراحتیشان خواهد شد، چرا که عمرشان به سر آمده و تنها مانده اند.
بهتر این باشد که دو راهکار پیش بگیرند؛
یا بروند یکی را پیدا کنند و خود را از تنهایی برون بیاورند. که این نیز دو حالت دارد
یا آنکه با اویند خوشحالشان میکند که در این صورت باید خداوند را سپاس بگویند (شکر نعمت نعمتت افزون کند و کفر نعمت از کفت بیرون کند) که اگر این نکنند باز تنها میشوند
یا آنکه نمیدانستند این کسی که رفتند تنهاییشان را با او حل کنند، ایشان را ناراحت میکند؛ پس میبایست بروند دوباره خودشان را تنها کنند و از این رو خوشحال تر از پیش خواهند شد.
یا بروند با تنهاییشان بسازند! و این باور را برای خود ایجاد کنند که تنهایی خیلی بد هم نیست!
1- 1- گویند روزی پادشاهی به تمام وزراء و دانشمندان مملکتش دستور داد تا جملهی بیابند که وقتی خوشحالی آن را بشنوی، غمگین و آن هنگام که ناراحتی آن را بشنوی خوشحال گردی.
جملهای که خدمت پادشاه عرض کردند این بود:« این نیز بگذرد.»