الاشتباهیه
امروز رفتم خونه خاله گرام
شوهر خاله ام از فعالان فرهنگی شهره
با یکی از محققای نسخ خطی شهرمون قرار ملاقات گذاشتیم اونجا
شوهر خاله گرام واسطه ارتباط شدن!
این محقق گرام هم مدتهاست دنبالش بودم
که باهاش ارتباط بگیرم
ولی هر کار میکردم خودشو عقب میکشید
بالاخره امروز که چند ساعتی تو حیاط، زیر درخت انگور نشستیم
و از کارهای خودمون گفتیم و چند تا از تخصصهای خودمو به رخش کشیدم
میگه:
من خیلی از دیدن شما خوشحال شدم!
کاش زودتر شمارو میدیم!!
دوست دارم در آینده از شما بیشتر استفاده کنیم
مایه افتخار بود دیدن شما!!!
دوس دارم بیام قم ببینمتون...
پ.ن:
بعد در توجیه پا ندادنش به شوهر خاله گرام میگه:
من ایشونو با فلانی اشتباه گرفته بودم!
و این "فلانی" دایی مادر بنده است
مهندس سد سازی از آمریکا
میلیاردر و ساکت تهران
که ما سالی یه بار زیارتشون میکنیم!
+ الان من دارم فکر میکنم
چه شباهتی بین بنده و دایی گرام دیده
که مارو با هم اشتباه گرفته بوده!!!
- ۹۳/۰۴/۱۴
حتی کاریزمایی که از شنیدن اسمتون و اسمشون به ذهن مردم میاد!!!