حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

م م 1096: کلام الفواد! (حرف دل!)

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۰۰ ب.ظ

هعی نوشتم و ثبت موقت کردم

نمیشه جمع و جورش کرد!

:(

من یه کم فی البداهه بنویسم؟!

...

شروع:

از همین الان میدونم خیلیا خیلی چیزارو به خودشون میگیرن

که مال اونا نیست

و احتمالا بعضی دوستانم رو که نمیخوام حتی یه غبار غم رو دل های مهربونشون بشینه

واسه همین ازم میبُرن!!!

همونطور که خاطره بریدن خیلیاشون از ذهنم نرفته!

والا بلا به پیر به پیغمبر

من نه فکر اینجارو میکردم

نه جنبه این موقعیت رو داشتم و دارم!

یه روزایی مینوشتم با دو سه مخاطب که هنوزم هستن!

یه رابطه کامل و بی نقص مجازی!

تمام پستاشونو میخوندم

به تمام کامنتاشون جواب میدادم

واسه پستاشون کامنت میزاشتم

سوال و بحثی بود اینقدر کشش میدادیم تا حل بشه

اون موقعها هم من اینجور نبودم!

فقط حوزه بود و درساش!

با رفقایی که وقتمو باهاشون میگذروندم!

اما بگم لطف خدا؟!

لطف بلاگرا؟!

مخاطبای وبی که شاید هیچی نداشت

روز به روز بیشتر شد

وقتی که منم میذاشتم بیشتر

کارها و مشغولیتهای تو زندگیم هم بیشتر!

دانشگاه ثبت نام کردم وقبول شدم

(و سال بعدش با این که دانشجوی نمونه بودم از فشار کار و درس و زندگی انصراف دادم!)

بعد از ده سال تحصیل در حوزه مشغول کار شدم

کاری که صبح تا ظهرم رو به طور کامل پر کرد!

دو سال از عمرم رو واسه یاد گرفتن نسخه شناسی و کتابشناسی گذاشتم

تا نسخ خطی رو بشناسم!

دهها کار و پروژه تحقیقاتی شخصی و سفارشی مرتبط رو همزمان تحت نظر استادی شروع کردم

از حوزه علمیه و حجره اومدم بیرون و خونه مستقل گرفتم

و با یکی همخونه شدم

و این یعنی زندگی مشترک!!! 

و اضافه شدن مسئولیت های ریز و درشت دیگه!

و همزمان شناخت و آشنایی با خیلی از بلاگرها!

اونایی که آشنایی باهاشو نیکی از شیرین ترین تجربه های زندگیم بود!!!

اونایی که تو دوستی هاشون بهم خیلی کمک کردن!

اونایی که بهم نشون دادن دنیای مجازی هم میتونه یه دنیا حقیقی باشه!

منم مشتاقانه با تک تکشون آشنا شدم

وباشونو خوندم

کامنتاشونو جواب دادم

واسه پستاشون کامنت گذاشتم

اما از یه جایی به بعد دیگه نشد

کم کم

قدم به قدم

از خوندن پستها

جواب کامنتها

و حتی سوالایی که دوستان عمومی و خصوصی میپرسیدن

و منتظر جوابش بودن

عاجز شدم!

وقت نمیکردم!

فراموشم میشد!

گمشون میکردم!

نمیتونستم جواب بدم!

تخصصش رو نداشتم!

(مثلا مشاوره های ازدواج و ...!)

مهم تر از همه این که هر جا قدم جلو گذاشتم

و از شکل دیواری خودم فاصله گرفتم

و با مخاطبا آشناتر شدم

لازمه اش گذاشتن وقت بیشتر و توجه بیشتر بود

چیزی که من فاقدش بودم!

دیگه از یه جایی توقعات بجای دوستان هم جوابی نداشت

چون در توان من نبود!

توانایی این که ارتباط عمومیم رو با همه دوستان هم حفظ کنم واسم سخت شده بود

چه برسه به حفظ ارتباطات فردی و شخصی ایجاد شده در طی این مدت!!!

و من برگشتم به حالت دیوفالت دیوار!

بلکه بتونم همون ارتباط عمومی رو نجات بدم!!!

ارتباطات شخصی اما:

دیدم شنیدم اونم با دقت و نکته سنجی

اما بدون جواب!

خیلیا توهین حسابش کردن

خیلیا کلاس گذاشتن

خیلیا هم رفتن و پشت سرشونو نگاه نکردن

خیلیا خاموش شدن!

خیلیا نگاهشون عوض شد

خیلیا منفی!

...

اما کسی حاجی را نفهمید...

  • ۹۳/۰۱/۰۷
  • حاجی ره

نظرات  (۳۴)

یه سوال فنی و مهم:
من عاشق رشته ام هستم،ولی درموردش مطالعه و تلاش نمیکنم،چاره چیه حاجاقای عاشق؟

نگین عاشق نیستم که ناراحت میشم،من واقعا رشته و درس رو دوس دارم،اگه درس نباشه دیوونه میشم

وقت کردین بجوابید(این اصولا جمله همیشگی منه وقتی که به استاد شبکه ام ایمیل میزنم:-Dمحض اینکه اگه ج نداد[که اکثرا جواب نمیده]آبروم کمی تا قسمتی حفظ بشه:-D)

روز خوش
سلام حاجاقا

شما که نازتون از بچه ها بیشتره حاجاقا!بابا بی خیال!سخت نگیرید

من با نظر فیروزه ای موافقم!خودتون باشین!

یه کوچولو هم تحویل بگیرین(درحدی که اگه اسم شهرمون اومد،یاد ما بیفتین)کافیه!

تازه اگه بچه ها(من جمله خودم البته گاهی اوقات)انتظار جواب داریم،به خاطر جوابای باحالتونه که کلا آدم با خاک یکسان میشه یا اگه خ خوش شانس باشه،دهنش میچسبه کف آسفالت:-D

دیگه اینکه آتیش تند زود خاموش نمیشه!بچه ها هم بهتون سر میزنن ولی بی سرو صدا

دیگه...دیگه چی بگم؟

همین دیگه!حاجی

ما همچنان ارادت داریم:-)))

شب خوش
پاسخ:
سلام علیکم!
لطف عالی مستدام!
اتفاقا این چند روز چندین بار به یاد حضرتعالی افتادم!
بزرگوارین!
:))
وقتی میخوندم حرفاتونو و نوشته هاتونو 
متوجه می شدم سرتون شلوغه ... 
اما بازم می دیدم واقعا وقت میزارین :)
و این حرفاتونو که خوندم خیلییییییییییییی عمیق پی به شلوغ بودن سرتون بردم .. 
خواستم بگم من اکثرا می خونمتون و تو وبتون بالا و پایین می پرم ... 
گاهی و شایدم بیشتر شاید ابراز وجود نکنم ... 
اما هستم ... :)
درسته ما دوستان اینجارو میخونیم و همراهیتون می کنیم ولی خیلی از احساسات رو نمیشه از تو کلمات یا نوشته ها برداشت مطمئنن کسی حاجی رو نمیفهمه ...
حاجی مهم بودن و نوشتنتونه ...
همین که مینویسید اینجا کافیه حتی اگه ........
سلام آقای حاجی
 همیشه به پرکار و فعال و همه جانبه بودن شما غبطه می خورم و این یعنی میدونم و می دونیم که سرتون شلوغه و فرصت پاسخگویی به همه کامنتها رو ندارید اصلاً بعضی از کامنتا جواب نیاز ندارن ولی شما لطف می کنید و اونها رو هم بی جواب نمی گذارید . ولی حاج آقا اینا دلیل نمیشه که منی که از نوشتن بدم میاد و برعکس شما اهل نوشتن و پاک کردن هستم و تنها وب و سایتی که براش پیغام می گذارم اینجاست از رمز ندادنتون ناراحت نباشم اگر بعضی از پستا برا از ما بهترون هست خب راه دیگه ای برای اطلاع رسانی به دوستان خاصتون پیدا کنید تا ماهم توهم دوستی با حاجی رو نداشته باشیم و بدون توقع و بعنوان یه رهگذر پستها رو بخونیم .
میدونی اینکه آدما سعی کنن تک بعدی باشن، به جز اینکه برای دیگران شبه ایجاد میکنه، برای خودشون هم یه همچین مسائلی پیش میاره.   
واقعا اول خدا و بعد دوستان بلاگر شما رو باید ستایش کرد.
و پذیرفتن اینکه جواب دادن به هر سوالی همچون جواب سلام واجب نیست، هم باید در افکار بلاگر ها گنجوند. 
اینکه شما مطلبی مینویسی و در مقابلش من واکنشی نشون میدم و مثلا میگم: دمت گرم عالی بود، ملزم به این نیست که شما هم در مقابل واکنش من واکنش نشون بدید که چیزی شبیه چت روم در کامنت دونی ها ایجاد نشه.
برادر من. همه ی آدما میلیون ها میلیون کار و مشغله و دغدغه دارن. و میلیون ها آدم هم هستند  که نه کار و نه دغدغه و نه حتی دلشغولی دارند. این آدمها تنها کاری که از دستشان بر میاد اینه که بنشینند یه گوشه ای و کنفرانس چند نفره بگذارند و کسی را سوژه کنند و دبرو که رفتیم. تو آدم صالحی هستی. (فارغ از شوخی هایی که از رو سادگی میپرانی) حرف دلت (درد دلت) به دل نشست و حاجی رو از تک بعدی بودن دراورد. دوستت داریم. و اگر برداشت بد نکرده باشی از اون کامنتم که گفتم "نمایش ترومن"  را به خاطرم آوردی، عرض میکنم که دنبال کردنت برای همه ی ما عادت شده. و جزو لاینفک زندگی بلاگی ما شدی. 
تو آخوندی یا روحانی ، نمیدانم. من تو را دانشمند مینامم. (قبلا هم عرض کردم)
تو جامعه ی ما تصویر خوبی از روحانیت به نمایش نگذاشته اند و تو و این وبلاگت چیزی غیر از آنی که دیده میشود را به نمایش گذاشته ای که اگر خدا قبول کند در طولانی مدت ، تو و امثال تو میتوانید نگاه ها را نسبت به این لباس و جامعه دانشمندان زیبا و زیباتر کنی و ثابت کنی که زندگیتان تک بعدی نیست.
دوستان هم لباس تو،  در دنیای پیرامون خودم بسیار زیاد دارم. بسیار زیاد. شاید تا حدودی آن قسمت مشترک درد دل هایتان را بشناسم و بفهمم. 
سرت رو به درد نمیارم. عزت زیاد. خدا بهت توفیق بده. سگرمه هات هم باز کن. لوس نباش :D 
کلا حاجی چون ما خیلی ادم های با درکو فهمو باکمالاتی هستیم
شمارو درک میکنیم ولی خوب بعضی مواقع که سوژه نداریم ازتون
گیر میدیم به همین جواب ندادناو اینا که روزمون بگذره ماشالله نکه شمام خیلی کم میاریی!!
شمام خودتو غصه نده دنیا 2 روزه اگه بخوای دائم رو اینجور چیزا فکر کنی که باید زندگیرو بزاری کنار زانوی غم بغل بگیری 
به قول بعضیااااااا والا!!
جراااااااااااات دارن عمومی بزارن (طرفم با خَصوصیا بود که بد میگن) نفس کِشششش کَشششش کُشششش حالا هر چی:|
  • خانم هموستات
  •  توضیحاتی که ارائه دادید خیلی منطقی بود و جای سوالی واسه دوستان نمیذاره دیگه البته اگه دلشون بخواد حرف شما رو هم بشنوند
    "حبیب شما از اصحابین!
    اصن غلط میکنی ناراحت بشی!
    والا...
    :))))))"

    سه نکن دیگه حاجی ! دارم به بچه ها جَو می دم :)))

    +اصحاب فیل :))))))))))

    وبلاگ نویسی دو حالت داره!
    یعنی آدم امکان داره موقع گذاشتن یه پست دو نوع حس داشته باشه:
    1- آدم بیشتر دلش میخواد بنویسه! یعنی یه لحظه یا یه حسی رو ثبت کنه یا یجورایی بروز بده که خالی بشه.
    2- آدم بیشتر دلش میخواد به بهانه ی این پست با دوستاش حرف بزنه.هی منتظره ببینه کسی چیزیم یگه؟کسی آنلاین هست که با هم یه گپی بزنن؟

    خیلی وقتا ماها رو مود اون اولیه هستیم.یعنی پست میذاریم بدون اینکه فکر کنیم به کامنتای بعدش.جنبه ی نوشتن برامون مهم تره.اصلا شاید حس جواب دادن نداشته باشیم.وقتشو نداشته باشیم.ولی حس نوشتن رو داشته باشیم!
    خب این طبیعیه هر کسی هی بین این یکی و اون یکی شیفت بشه یا یه مدتی رو یکیش بمونه.

    الان من همین جا اعلام میکنم این کامنتمو جواب ندین:دی
  • فیروزه ای ....
  • اوخی
    این جیگره کباب شد. حاجی بوش میاد؟ به به عجب کبابی شده :-D
    ولش کن حاجیییییییییییییییییییی
    چه باشی، چه نباشی ما همچنان هستیم.
    تااااااااااااااااااااااااازه درکتونم میکنیم
    ایش. بدم میاد شعور مخاطبا رو به سخره میگیرید ( این جمله صرفا جهت اعصاب خوردی حاجی بود ولاغیر. با نیشِ تا بناگوش باز نوشتیم.)

    همین که با یه حاج آقای مهلبون :)) آشنا شدیم خوفه دیگه. حالا یه کوچولو اسممون تو ذهنش بمونه کافیه.
    حاجی خودت باش وگرنه توقعات هعی زیاد میشه :-)
    قضیه قندو نفهمیدین ؟

    دیدین بعضی از قدیمی ها چایی خوردنی قندشونو تو چایی خیس میکنن بعد میخورن ؟ علتش چی میتونه باشه ؟ جز تاریخ .

    عده ای از حاج آقا ها در قدیم :) مالیات و زیر میزی میخواستن از شرکت های تولیدی قند اما اونا قبول نکردن . حاج آقا ها هم کلا مصرف قند رو حرام کردن . شرکت صاحبا دیدن دارن ورشکست میشن به گه خوری افتادن دست از پا دراز تر برگشتن پیش حاج آقا ها ک دستمون ب عبا تون مالیات و پول چیه اصن :) هیچی دیگ بیانیه جدید اینطوری شد ک قند حرام نیست به شرطی اینک قبلا از خوردنش غسلش بدین . اینه ک هنوز گاهی بعضی ها قند و میزنن تو چایی میخورن و شایدم معنیشو نمیدونن . :)

    الان این سیستم وردپرسه ؟ تو هاست رایگانه ؟
    ایشالا میشه
    آدمها تو گذر زندگی تغییر میکنن، عوض میشن چه خودشون چه موقعیتشون! و این وسط توقعه که همیشه دو به هم زنی میکنه! اگه توقعی نباشه دلخوری ای هم نیس!
    من به شخصه هیچوقت آتیشم تند نبوده که بعدشم زود خاکستر بشه :)
    شما هم خاطر مکدر نکن :)
    آره درک میکنیم...
    اونیکه خودش وبلاگ داره و مینویسه  و گرفتاریا رو داره درک میکنه... نمیشه همش نشست پای نت و هی جواب داد و آپ کرد..تا چند نفری که اوقات فراغتشون بیشتره همش بیان و بخونن .کاریه بلاگر سرویس دادن همیشگی به خواننده ها نیست باید زائقشونو خودت تربیت کنی تا به اون عادت کنن. شاید چون از اول باهاشون زیاد راه اومدی اینجوری شدن و توقعشون رفته بالا. اما باید نوشتن یه وسیله باشه برای آرامش و خالی شدن نه باعث دردسر.
    زندگی ام از ما سهمی داره دیگه.. باید به اونم رسید حالا یکی میخواد ناراحت شه خب باید تحملشو ببره بالا..
    شما به زندگیت برس...
    اما واقعا حیف شد که قید دانشگاهو زدین.. بسیار ناراحت کننده بود.بسیار...باید قید وبلاگ و کارو ...رو میزدین اما دانشگاهو نه... حیف  :(

    کلام آخر:
    اینقدر کز تو دلی چند بود شاد بس است

    زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد...


    حالا شما بخون وبلاگ نویسی به مراد همه کس نتوان کرد..  :))

    +امیدوارم دوستان ناراحت نشن بابت این کامنت من. اما منم به عنوان یه خواننده ی این وب این حق رو برای خودم محفوظ میدونم...:)))



  • دوشیزه فلانی
  • خدایی نشنیدین یه اسب می رسه به یه شتره؟!! 
    کلاه قرمزی ببینین می فهمین!
    آخه من نمی تونم ادای جیگر رو درآرم!
    تازه باید تصویری باشه! :)))
    پاسخ:
    نه نشنیدم!
    کلاه قرمزی رو همیشه نصفه نسمه میبینم!
    مهمون و اینا دیگه!
    :)))
    کسی حاجی رو نفهمید ؟

    آره .

    از همون ازل فهمیده شدن مشکل داشت از آدم و حوا بگیر تا محمد و علی .

    راستی مرسی ک نظر دادین از باب اون وبلاگ گرافی . :) کافه گرافی شد اسم آخرش .

    اگ طراحی خواستین بگین سعی میکنم در اسرع وقت طراحی کنم . مخصوصا آیه و حدیث و عکسایی ک میشه بهش ربط داد .

    یا علی
    پاسخ:
    از اول نه فهمیدیم نه فهمیده شدیم!
    خواهش میکنم!
    به خیر و خوشی ایشالا! کار تک تو چشمه! و مشتری خودشو پیدا میکنه!
    متشکرات فراوان
    بهتون زحمت میدیم!
    حاجی بالاخره از بلاگفا کندی رفتی ؟

    بیا بچه ها رو تشویق کن همین کارو بکنن .

    شما ک بلدی مثه همون حبه قندی ک حروم کردن و بعد واسش غسل گذاشتن :)

    بیاین بلاگفا رو حروم کنید بلکه شیرازی نشست پای مذاکره :)
    پاسخ:
    25 روزی هس!!!
    ما تمام دوستان بلاگفایی رو مستقم و غیرمستقیم دعوت کردیم
    دوستانی لطف کردن و آمدن
    و دوستانی انتخاب دیگه ای داشتن!
    نفهمیدم قضیه حبه قندو!!!
    ما تحریم کنیم چه فایده؟!
    به حر هال بلاگفا نیاز عده ای رو کفایت میکنه
    و تا به سطح خاصی از نیاز به بهتر و بالاتر براشون پیش نیاد
    همینه!
    کارتون دیه دی:
    گفدین عاشق کارتونید
    منم گفدم اونم عاشق شماس
    +تازه کشتم دادین حاجی
    دیدم ک میگما:)))))
    پاسخ:
    حدس زدم
    ولی گفتم اون که کامنت دوشیزه فلانی بود
    و یه پست دیگه!
    والا...

    + اول از همه خودم!
    :))))
  • دوشیزه فلانی
  • من عینهو جیگر کلاه قرمزیم!
    باور کنین!
    اولش سرکشم بعد رام میشم با زبون خوش حرف بزنن بام! :)))))))))))))))))

    + یادم می مونه! یه قدم تا کمال! :)
    ++ تا حالا برات گفتم یه اسبه میرسه به یه شتره................؟!!! 
    پاسخ:
    + قدم به قدم تا کمال!
    خودتون استاد همت و اراده این که!
    والا...

    ++ نه! نشنیدم!
    چرا نشه :) خیلی هم میشه :)

    پاسخ:
    ایشالا بشه!
    هنوز که نشده!

    حاجی آقا سلام
    اولاً ما خودمون می دونیم اینجا حق آب و گلُ اینا رو نداریم
    آماااا
    ما با هزار و یک بدبختی وترس و لرز اینجا کامنت می زاریم
    اصن ما به شدت از شما خواسداریم کامنتای ما رو پاسخ بدهید
    بحمدلله همه از جواب گرفتن منصرف شدن
    شوما هم حق همه رو، بده به ما
    هم خیر دنیوی دارد هم اخروی
    اصن والا
    ثانیاً
    لذتی که در خوندن کامنتای دوستان و پاسخ های شوما به ایشان هست
    در انتقام نیست!!!
    نمی دونم دیگه اگه بی ربطم بود خودتون ربطش بدید
    خلاصه اینکه...
    اِ اِ ولم کن دارم می نویسم
    نکش منو از پریز نک

    پاسخ:
    سلام علیکم!
    اتفاقا ما هم کامنتای جدیدالورودا رو با هزار و یک بدبختی و ترس و لرز جواب میدیم
    نمیدونیم طرف چقدر جنبه و ظرفیتشو داره
    چی برداشت میکنه
    کی هست؟!
    فازش چیه؟!
    و غیره!
    والا...

    + روحتون شاد
    و راحتون پر رهرو!
    :))))
    اگه دل شکستن تو نت رو میگید کاملا اشتباه میکنید اینجا دل شکستنی وجود نداره
    پاسخ:
    شکر خدا واسه شما اینجور بوده!
    واسه خیلیا نه...
  • دوشیزه فلانی
  • خو من هیچ وخ شروع کننده ی دعوا نبودم!
    ولی گیر میدن و تیکه بارم می کنن نمی تونم جلو خودمو بگیرم! : دی

    + چرا می دونستم! یادمه که یه لیست بلند بالای کتابای ادبی رو نوشته بودین! 
    ولی سخته! اگر می گفتین عاشقش نیستین شک می کردم! چون شما عاشق کارای سختید! خودتون گفتین!


    پاسخ:
    پس جلوگیراننده دعوا باشین!
    یه قدم به جلو تا کمال!
    بعضی مواقع هم چیزی یا کسی (=حاجی) ارزش دعوا رو نداره!
    والا...
    + همینطوره!
    و خوشحالم که کارم عشقمه!
    عاهو؟؟؟
    شما؟؟
    دی:
    من ک میدونستم دی:
    تازه برا بقیم گفدم :)))))
    +خواهش میکنم اونم عاشق شماس دی:
    پاسخ:
    لطف شماس!
    اون؟!
    اون کیه؟!
    :)))

    سلام !

    خدا قوت


    از همین تریبون اعلام می کنم انتظار پاسخگویی به کامنتا و سر زدن به وبلاگو ندارم

    "وبلاگا رو باید دلی خوند..."



    التماس دعا


    پاسخ:
    سلام
    آجرک الله!
    محتاجیم!
  • دختری با اسانس احساس
  • سلام:)
    -حاجی این خوب بودن شما توقع ما رو برده بالا این جواباتون ما رو میکشونه که ببینیم چی جوابمون رو دادید و چقدر قشنگ حالمون رو گرفتید:)
    -من خودم انتظار جواب ندارم اینم همیشه گفتم خیلی از بچه ها  هم همینجا هستن که میدونم دوست دارن که اومدن و بازم میان حتی اگه جوابشون رو ندید
    -ایشالا موفق باشید
    پاسخ:
    سلام
    خوب دیدن شماست نه خوب بودن من!
    ومصداق: "و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته"
    لطفشان مستدام!
    همچنین!

    اوخی حاجی مظلوم میشود..........

    بابا بیخیال حاجی

    اینجا کسی از کسی انتظاری نداره

    پاسخ:
    مطمئنین؟!
    کامنتای خصوصی زیادی خلاف اینو میگن!
    :(
    کاملا درک میکنیم..  :))
    پاسخ:
    واقعا؟!
    خوشحال کننده اس!!!
    حرف گفتنی رو باید گفت !
    ممنون که گفتی یا شیخ

    حقیقتش ، روزی که وبلاگ نوزادم رو میذاشتم تو سبد و به آب می انداختم ، ترسم از یه همچین روزی بود ، از این که از مضیقه ی وقت به آن چه دچارش شدی دچار بشم ! گرچه ما کجا و حاجی کجا، و اعتماد به نفسم یه خورده زیاده وقتی این رو می گم !

    خداوند خیرت دهاد یا شیخ،
    و نگاه من هم شخصا به حاجی عوض نمیشه ، چه وقت اضافی برای جواب دادن کامنت های من داشته باشه ، چه نه :)
    البته جواب دادی هم دادیا ! یه وقت اگه خواستی کامنتامو جواب بدی تو رودربایستی این پستم نمون :))
    از شنیدن پاسخت خوشحال میشم ، امّا از نشنیدنش ناراحت نمیشم یــا شـیخناالعزیـز
    پاسخ:
    حبیب شما از اصحابین!
    اصن غلط میکنی ناراحت بشی!
    والا...
    :))))))

  • دوشیزه فلانی
  • بهترین حاجاقای دنیا!
    من همیشه هستم!
    تازه سرت دعوا هم می کنم! :))))) 
    اصن گفتی نسخه شناسی دهنم وا موند!
    یعنی شوک شدم!
    می دونی چقد سخته؟!!!!
    بدتر از یاد گرفتن زبون پهلوی باستان! 

    + اصن دیدی من از اینجا ببرم؟!! نه جون من دیدی؟!! عمرا! :)))) 
    ++ خیالشم ندارم! :)))) 



    پاسخ:
    دعوا خوب نیستا!
    مااینجور نگرانیم!
    دعوا به توهین ختم میشه و ...
    مگه نمیدونستین نسخه شناسی کار میکنم؟!
    زیاد گفته بودم که!
    من میدونم سخته یا نه؟!
    منی که دو سال شبانه روز مثه آهو خودمو به آب و آتیشش زدم؟!
    :)))))))))
    ولی عاشقشم!!!
    عاشق!
    هیشکی از حاجی انتظاری نداره. همین که حاجی آپ کنه و ما بخونیم برا خودش کلیه و از سر ِ ماهم زیاده :)
    پاسخ:
    میشه اینجوری باشه؟!
    خدایی!؟
    خدایا برسون!
  • خانومه آقای x
  • عی بابا!

    پاسخ:
    والا...
    همش ملوم بودا.
    نبود؟
    (کامنتم لهجش شمالیه:-D)
    پاسخ:
    پس چرا باز ...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی