م م 1041: لیلتنا! (شب ما!)
امروز صبح سرکار نرفتم
و نشستم به تمام کردن کتاب مرجعی که سه ماهه دارم میخونمش
ناقابل هزار و سیصد صفحه!!!
تازه همین جلد نیس که
9 جلد دیگه هم هس
دو ساله دارم میخونم و یادداشت برمیدارم
تموم میشه میگه؟!
ولی یه جلدشو امروز تموم کردم
اینقدر خوشحال شدم که نگو!!!
یعنی کم از صبح پادشاهی نبود...
بجاش عصر رفتم سرکار اونم یکی دو ساعتی فقط
واسه نماز رفتم مسجد
بعد نماز چای دادن و کمیل!!!
بعد با استاد هماهنگ کردم و رفتم پیشش
واسه مشاوره تحقیقاتی
به صرف چای و بیسکوییت و میوه
بعد رفتم خونه یکی از محققا که مراسم دارن
و تا امشب نتونسته بودم برم
امشب توفق شد
زیارت کمیل دوبل!!! سخنرانی وروضه وسینه زنی
سرجمع یه ساعت و نیمی شد!
به صرف ساندویچ کوکو سبزی
نزدیک حرم بود رفتم زیارت
دوستانو هم یاد کردیم بسی
ه.خ ازظهر رفته شمال
موندم تنها
به چندتا از رفقا زنگ زدم ببینم کی تنهاس برم پیشش
یکی از قلدران حجره نشین اعلام آمادگی نمود
امشب مهمان حجره ایم
و با موبایل در خدمت دوستان
شرمنده اگه کامنتا جواب داده نمیشه
+ شب جمعه اس اموات و احیا رو فراموش نکنید
مارو هم!
ایضاً
- ۹۲/۱۲/۲۲