م م 887: خاطراتنا العزیزه! (خاطرات عزیز ما!)
دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۰۴ ب.ظ
دوشنبه 30 دی1392 ساعت: 12:32 | توسط: | ||||
حاجی نخندینا دی: اما دلم برا اون پستای خاصتون تنگ شده همونا ک ارامش داش اروم میکرد ی کلمش دوصفه حرف بود همونا ک گاهی تلخیم چاشنیش بود همونا ک ادم فک میکرد کسانی هم هستن تو دنیا ک همدردن.. حاجی بنویس قلمتو بردار ارامش بده به خودت(البته شما ارومی ) ب من (منم نمیدونم...خوبم) به همه(شایدم بقیه اروم باشن) ممنون بخاطر بودنتون بخاطر لبخندایی ک رو لبای بچه ها میارین روحیه هایی ک عوض میکنین نگاهایی ک عوض میکنین! ... همینو همین اینجا ی جای دیگس یه جای جدا از دنیا ی جای کوچیک اما پرازشادی و صمیمیت پراز محبت و لطف همه اینجا مث ی روحن در چن بدن ... ی جای... +ببخشید این روزا برگشتم ب همون روزا ک فقط میخونمو نمیتونم کامنتی بزارم .... هنوزم کامنت هاتونو نگه داشتم مراقب دلمم ک دریاچه نشه دنیای کوچیمو هنو دارم همون ک فقط مال خودم بود شیرینم چاشنیش کردم شادی اینا بود اما الان همیشگیش کردم برا مبادا هم گذاشتم کنار.. یادتونه گفتین؟ این روزها حال و روز هیچ کس خوب نیست! همه بدجوری از زندگی دور شدن زندگی با آرامش سکوت و طعم خوشبختی نمیدونم گله شما از چیه اما همه گله مندن به نظرم باید واسه خودمون دنیای کوچیک و شیرینی درس کنیم عین یه سنگر وقتی خبری ا شادی و خوشی و چیزای خوب دیگه از اطرافمون نیست. من که به این نتیجه رسیدم شاید نشه دنیارو تغییر داد اما میشه یه دنیای کوچیک واسه خودمون بسازیم حاجی من گله ندارم از هیچی از هیچکی خوبم گاهی فقط مث شما تلخ میشم چیزایی ک فراموش کردمو بخاطر میارمو سعی میکنم فراموش نکنم من خوبم دنیامو خودم میسازم.. حاج اقا؟ ! بدرود | |||||
[خصوصی] | |||||
م م 800: النکته القشنگه!!! (نکته زیبا!) |
فک میکنم اون حرفا رو یه بار دیگه
اول به خودم و به خیلیای دیگه باید بگم...
+ مال خیلی وقت پیشه!
- ۹۲/۱۱/۲۱
بگم ؟؟؟
بگم؟؟؟
:))))))