سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۱۶ ب.ظ
امروز دو کورس تاکسی سوار شدم صبحی!
رفت و برگشت!
دو کورس اتوبوس سوار شدم عصری!
رفت و برگشت!
دو کورس موتور یکی از دوستان شبی!
رفت و برگشت!
پ.ن:
دوستم میگه:
حاجی تو باید یه موتور واسه خودت بگیری!
چیه همش اتوبوس و تاکسی!!!
میگم:
تنها وقتایی که استراحت میکنم تو اتوبوسه!
تو میگیری موتور بگیر؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
+ بله واضح و شفاف!!!
پس حالا که ما نه مال کسی هستیم نه پدر کسی اجازه داریم موتور سواری کنیم دیگه؟!
والا...
ضمنا:
گر نگهدار من انست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد!
موتور هم وسیله است
مرگ حقه!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
بلی!!!
قضیه روبهی دید بی دست و پای...
+ یه استاد داشتیم همیشه واسه بچه ها اینجوری دعا میکرد:
ایشالا خدا یه مادر زن کچل بهت بده!!!
++ احسنت به این وقت شناسیت!
رحمت به اون شیری که تورو خورد!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خدا بیامرزه سعدی رو!
با بغل موافق نیستم
ولی زار زار گریه کردنو پایه ام!!!
:)))
بیخیال رفیق!
خودمون که به آرزوهامون نرسیدیم
ولی واسه پسرم خیلی نقشه ها دارم!!!
+ عالی بود!
منتها من دوس دارم اون تب کنه نه خودم!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
عجب حدیثی!
شکر کن که به مصیبتی گرفتاری نه به معصیتی!
+ حیف که وصف حال ما نیس!
:(((
پاسخ:
پاسخ:
مثلا اومدی درستش کنی؟!
گند زدی که برادر من!!!
شرح حال مارو نوشتی!
:(
پاسخ:
پاسخ:
آخه همه چی بهم ربط داره!!!
+ عجیب غیرتی ام!!!
++ تفاوت رو قبول دارم ولی عدم توافق رو نه!
این که شما از موتور بدتون میاد من خوشم میاد که نمیشه عدم توافق!
:)))
ولی طبق شخصیتی که از خودتون معرفی کردین (حالا واقعا؟!)
با شخصیت بنده کاملا در تضادین!!!
+ حالا چی بود رسالتتون؟!
:)
پاسخ:
پاسخ:
یعنی چندین بار آرزوی مرگ کردم با این کامنتای زندگی نابود کنی که میدی!
اینجا نیستی نمیفهمی من چی میکشم با خوندن هر کلمه از این کامنت! و مشابهش...
زندگیم از هم پاشید مضی!
خدا بکشتت...
پاسخ:
پاسخ:
:)))
برو ما خودمون زغال فروشیم!!!
پاسخ:
پاسخ:
ندارم!!! با همین غلظت!!!
اتفاقا خیلی هم بهم میاییم!
اون میشه پاداش کارای من
منم میشم کفاره کارای اون!
:)))
+ اصن باهم توافق نداریم!!!
حالا که اینجوره یه حدیث میگم که چون یه کم مورد داره اصن نمیخواستم بگمش!
مجبورم کردیم!
من رو موتور غیرت دارم آخه!
پاسخ:
پاسخ:
نه!
جرئت داری بگو!!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
من همچون وظیفه ای دارم؟!
:)))
امروز دو شیفت سرکار بودم خب
شب هم برم؟!
والا...
من اگه بخوام ماشین بگیرم یه تویوتای شاسی بلند میخوام
که اونم پولش نیس!
حالا هعی بگین ماشین ماشین!
البته خیلی خوبه که خانم ادم ماشین شاسی بلند داشته باشه
اگه یادتون باشه جزو شرایط من واسه ازدواجم بود این نکته!!!
مرد باید موتور داشته باشه!
حاجی ره
تنبلی؟!
من؟!
؟
پاسخ:
پاسخ:
منظورتون نمیگم بود دیگه؟!
:)))
+ من عشق موتورم! اونوخ ماشین بگیرم؟!
تازه با چه پولی؟!
من یه حاجاغای زاهد و وارسته ام که ازین پولا ندارم!
والا...
چه اشتباهی کردیم گفتیم یه کم اضافه وزن!!!! داریم ها!
پاسخ:
پاسخ:
استغفرالله
دهن مارو باز نکن مضی!!!
پاسخ:
پاسخ:
گل به ضم گاف یا کسرها؟!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
ولی من زیاد میبینم اونایی که حتی سلامتیشونو هم واسه درس و کارشون میدن!
پاسخ:
پاسخ:
من که اصلا بد نمیدونم!
خنده دار هم بود واسم!
:)))
فقط امان از آدمای کج فهم و مریض!
+ به من بگن طوری نیس!
سر دوستان به سلامت!
والا...
+ عاشق پیرمردا و پیرزنای کمر خمیده ام
که در جستجوی جوانی از دست رفته زمین را میکاوند!
پاسخ:
پاسخ:
به ریسکش نمیارزه!
یه دوست دیگه رو از خودمون ناراحت میکنیم
حالا وانت بیار و باقالی بار کن!
پاسخ:
پاسخ:
شما با آتیش و دود هم که شده کامنت خودتو میفرستی!!!
من میدونم!
(با لحن دوست کوچولوئه گالیور!)
از امشب میرم دنبال جور کردن موادم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
مهندس ضد ضربه اس!
شمارو دلم نمیاد!
گناه دارین!
پاسخ:
پاسخ:
که باهاش همیشه تو کوه و دشت و کویر پلاس باشم!!!
پاسخ:
پاسخ:
کسی که تک چرخ بلد نیس
موتور بلد نیس!
حاجی ره
:)))
+ هر وخ میرم خونه به سه قلوها موتورسواری یاد میدم
حتی دختره!!!
پاسخ:
پاسخ:
مارو نیگا واسه کیا داریم از کوپن دعاهای مستجابمون خرج میکنیم!
اونجور که من شمارو شناختم
قله کوه قاف هم باشین
با اینترنت موبایل میایین!
:)))
+ چه کنم من با دوری باجنبه ترین مخاطب وبلاگیم؟!
:(
پاسخ:
پاسخ:
سلام!
شما؟!
دوستت؟!
وبت؟!
:(
پاسخ:
پاسخ:
خدا همه مریضارو شفا بده
خصوصا مریضه منظوره رو!
والا...
:)))
پاسخ:
پاسخ:
:)))
پشیمون شدم!!!
پس اون شخصی که میره و گلوله رو از خشاب با ناخنک بیرون میکشه
و اون شخصی که میاد و گلوله رو تو جان لوله اسلحه جاگذاری میکنه واقعا شخصه هان؟!
+ آیکون حاجی که مدتی مربی آموزش جنگ افزار و سلاح بوده!
پاسخ:
پاسخ:
با نقشه خوان یا بی نقشه خوان؟!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
یعنی این امتحانا هم نتونستن یه ذره! اصن بگو یه نموره!! شمارو تغییر بدن!!!
خدایااااااااااااااااااا...
پاسخ:
پاسخ:
ما نیز!
بعد از جلسه دیگه طاقت نیاوردیمو
با موبایل اومدم کامنتارو خوندیم!!!
آخ اگه بدونی خواب شب چه شیرینه!
یه ساعتش میارزه به چهار ساعت روز!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
ولی تک چرخ که بلد نیستی بزنی!
P:
پاسخ:
پاسخ:
سلام!
من اصن خونه بودم که بخوام پایه چت روم هم باشم؟!
والا...
نیم ساعتی در خدمت دوستانم!
+ چیه؟!
باز شما خوابت نمیبره؟!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
به روی چشم!
شما نیز جناب شیما
مارو از دعای خیرتون محروم نفرمایید.
بدم اومدن از موتور هم علت داره! وگرنه ادم اهل هیجانی هستم
+یه بار برادرم زمین خورده و اینکه اگه کلاه نداشت .... نمیخوام توضیحش بدم داستانشو
ما با موتور خریدن برادرم مخالف بودیم ولی اوشون! میگفت تو قم لازمه!
+برادر دوست صمیمیم ک همسایمونم بود , موتور سوار بود ازین موتورای مسابقه ای داشت و نزدیک خونه ما یه جایی هست به اسم کوهسار ک موتور سوارا میرن و ازین اداها و حرکات میزنن.پارسال این اغا که 30 و خورده ای داشت و دو تا بچه و یه زن جوون! تشریف میبرن پمپ بنزین و بدون لباس مجهز و بدون کلاه به سرشون میزنه ک تا کوهسارم برن. و از کوه پرت میشن پایین و جمجمه میشکنه و مغزش رو با باند روی سرش نگه میدارن!مغز از سرش بیرون زده بود و باد کرده بود!و تو بیمارستان بعد از چند روز فوت کرد! بماند ک چند روز بعد عروسی داداشش بود که البت خواستگار خودم بود عع مهمه خب!!! و سالنی ک قرار بود عروسی برادرش بشه ,شد نهار ختم خودش و بماند ک خواهر دومش باردار بود و بماند ک دوست منم تازه عروس بود و بماند ک عروس جدید خانواده هم امسال سالگرد ازدواج گرفت به جای جشن عروسی !و بماند ک مادر و پدرش چه کشیدن و بماند ک برادری ک قرار بود عروسیش باشه میخواست خودشو بکشه ! و بماند ک زن جوونش میگه دیگه ازدواج نمیکنم و بماند ک دختر کوچیکش وقتی بره مدرسه به خاطر نداشتن پدر چقدر حسودی خواهد کرد و .......
و منی ک صد پشت غریبه بودم چقدر اذیت شدم و وای به حال خونوادش...
میدونی اینا درده ! اینکه کسی ک ماله کسیه یا پدر کسیه !هنوز ندونه ک با رفتنش چه به روز دنیا میاره
حالا علت دوست نداشتن موتور رو هم میدونید