دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۵۰ ب.ظ
روز بیست و ششم صفر!
"جناده بن امیه" که از علمای حجاز بود
بحضور امام حسن علیه السلام شرفیاب شد.
جناده تعریف میکند که:
وقتی به خدمت حضرت زانو زدم بر بالشی تکیه داشت.
رنگ چهره اش که همیشه رنگ بسیار زیبا و قشنگی بود که در دیار حجاز نظیر نداشت
به سبزی میزد.
طشتی از خون آبه در پیش رویش دیدم.
حدس زدم که پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در این طشت قی کرده
و این خونابه از گلویش به این طشت ریخته است.
از احوالش پرسیدم.
مثل همیشه فرمود:
الحمدلله!
خدارو شکر!
با این حال من گفتم:
یابن رسول الله!
چرا به درمان این درد اقدام نمی کنید؟!
امام نگاهی به من انداخت و فرمود:
یا عبدالله بماذا اعالج الموت؟!
مرگ را با چی معالجه کنم؟!
با تاثر و تحسر گفتم:
انا الله و انا الیه راجعون!
و دیدم که چشمان درشت و سیاه امام غرق اشک شد!!!احساس کردم که پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله)
روزهای آخر و شاید هم آخرین ساعت های عمرش را طی می کند.
پیش خود فکر کردم که:
اگر فرصت امروز را غنیمت نشمارم
شاید دیگر چنین فرصتی به دستم نرسد
و دیگر امام خود را زنده نبینم!
گفتم:
یابن رسول الله! مرا نصیحت کن!!!
از خواسته خود پشیمان نبودم
ولی سخت پریشان بودم
چون می دیدم که سبط رسول الله (صلی الله علیه و آله) چندان حال سخن گفتن ندارد.
فکر می کردم که خواسته مرا مرا اجابت نکند
و از من معذرت خواهد خواست
ولی دیدم به خود تکانی داد
و صاف نشست
و فرمود:
ای جناده!
کسانی را برای همراهی و معاشرت با خود انتخاب کن که:
مایه آبرو و شرف تو باشند!
با گروهی دوستی کن که:
در کنار تو باشند
نگهبان تو باشند
و قدر تو بدانند
و پاداش محبت تو بگذارند.
اگر حوادث روزگار ترا به کمک آنان نیازمند ساخت، از کمک تو دریغ نکنند.
حرف تو را راست بشمارند
و در سختی های زندگی تکیه گاه تو باشند.
ای جناده!
با آن کس دوست باش
که دست تو را به آرزوی تو نزدیک سازد (تو را به آرزوهایت برساند!)
و شکستهای زندگی تو را جبران کند
و نیکیها و خوبیهای تو را فراموش نکند!
اگر دست حاجت بسویش دراز کنی محرومت نکند
و اگر ساکت شوی (و غمگین!) با تو سخن گوید و تو را به سخن آورد!
و به روز غم یار تو باشد.
از او به تو هیچ چیز ناخوشایندی نرسد
و به همراه او به انحراف و بیراهه منحرف نشوی!
تو را به هنگام بی پولی تنها نگذارد
و به هنگام ثروت و دارایی از بهره و سهم خویش چشم بپوشد
و سود تو را بر سود خویش رجحان دهد.
...
پ.ن:
حدیث حضرت رو با دخل و تصرف بسیاردر الفاظ و عبارات نوشتم
تا درک آن برای دوستان ساده و راحت باشه!
پ.ن:
دوست و همراهی با مشخصات فوقم، آرزوست!!!
پاسخ:
پاسخ:
مفهوم بود استاد!
پاسخ:
پاسخ:
دس شما درد نکنه!
سه چهار بار همین پست رو عوض کردم!!!
میدونین چقدر واسه ویرایش ترجمه و حتی انتخابش وقت گذاشتم؟!
کیه که قدر بدونه؟!
+ خوب بود بیست تا پست و عکس رو کپی پیست میکردم تو وبلاگ؟!
:(((
پاسخ:
پاسخ:
اگه کامنتهارو حونده بودین
متوجه میشدین که هم بنده و هم بعضی دوستان اظهار داشته اند که چقد واسه دوستانشون این صفاتو داشته و دارن!
با تشکر از دقتتون!!!
پاسخ:
پاسخ:
چنین دوستایی پیدا کردی سلام منو هم بهشون برسونید!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
اعظم الله اجورنا و اجورکم!
پاسخ:
پاسخ:
من الان از روضه بقیع اومدم!
جاتون خالی...
حسابی هم دوستانو دعا کردم.
پاسخ:
پاسخ:
شدنیش که میشد!
البته من مخالف نیستم ها
ملاحظه خودتونو میکنم
و بعضی افرادی که اینجارو میخونن!
حوصله توضیح و توهین و ایناشو ندارم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
آهان!
من فک کردم اشتباهی شده تو متنتون!
پاسخ:
پاسخ:
سلام
الحمدلله که یه خدمتی به دوستان انجام دادیم!
هزار دوست هم کم است به گفته لقمان
چه برسه به یک دوست!
خدا خواهرتونو واستون نگه داره!
پاسخ:
پاسخ:
دس خودتون نیس دیگه!!!!
جوجه است و دل کوچیکش
مگه میتونه نه بگه به دلش؟!
والا...
به چشم!!!
پاسخ:
پاسخ:
ما که چیزی ندیدیم
پس نمیتونیم قضاوت کنیم چقد حرفاتون صحیحه!!!
فقط یه همخونه ای شمالی داریم
که اوشون هم معرف حضورن!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خوشگلی نسبیه استاد!
تو چش یکی کسی خوشگل میاد و همون تو چش دیگه ای معمولی و شاید زشت!
لیلی هم که عاشقی چون مجنون عامری داشت
در تاریخ اومده که کوتاه قد و سیاه چهره بود!
عآدم باید از طرف یار بخت داشته باشه
والا...
+ تازه خوشگلی دردسر داره!!!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
یعنی میگی من لیاقتشونو دارم؟!
خدایی؟؟؟!!!
:)))
+ خودت که نباد بگی حضرت آهنربا!!!
ما باید این صفاتو در شما ببینیم
که تا این لحظه چیزی رویت نشده!
نه ذرت مکزیکی ای نه سالاد ماکارونی ای ...
هیچی هیچی!!!!
پاسخ:
پاسخ:
تو ذهن من شبیه جیگره!!!
:))))))))))))))
پاسخ:
پاسخ:
اونوخ این باحاله؟!؟!
درس نوشتین؟!
پاسخ:
پاسخ:
بچه باید قوی بار بیاد!!!
والا...
استغفرالله!
:(
+ شهادت پیامبر، امام حسن، امام رضا علیهم السلام!
پاسخ:
پاسخ:
جهت استخدام در بخش پشتیبانی،
رزومه های کاری خود را تا پایان وقت اداری به ادرس ایمیل ما در وبسایت!!! ارسال نمایید!
با تشکر
مدیریت کافی حاجه سابق!!!
پاسخ:
پاسخ:
من که میدونم این هفته باید بریم در وب تک تک رفقا
به التماس و لابه
که عاغا! جون حاجی تشریف بیارین
سر بزنین
...
+ تو روحت امیر حسین!!!
پاسخ:
پاسخ:
نگفتیم بهتون خوش نمیگذره که!
فرمودیم هیچوقت این خوشیهاتون به پای خوشیهای پسرونه نمیرسه!
حدیث داریم:
یک سال خوشیهای صد تا دختر
برابر یه هفته خوشیهای سه تا پسره!
حاجی ره
پاسخ:
پاسخ:
گوارای وجود نازنین تان!
بر تمام محبینشون تسلیت!
الاعمال بالنیات!
همین که آرزوی اینجاهارو دارین ماجورین!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
چه جالب!
همشکل یا غیر همشکل؟!
اینا که هیچ کدوم ذره ای به هم شباهت ندارن!!!!
پاسخ:
پاسخ:
شما این شمالیا رو نمیشناسین؟!
عصری پیام داد:
حاجی من رفتم شمال!
خداحافظ!
"اگر حوادث روزگار ترا به کمک آنان نیازمند ساخت، از کمک تو دریغ نکنند."
هه!!! اینم از همخونه ای شمالی!!!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
از بچگیشون رسم بر این بوده که گازشون بگیرم
بوس و از این جلافتا تو کار ما نیس!
پاسخ:
پاسخ:
حرف حق به دل میشینه
آدم و پشه هم نداره!
پاسخ:
پاسخ:
خیلی لطف دارین
و این لطفتون مزید!!!
حالا اولی کی بوده؟!
پاسخ:
پاسخ:
جانا سخن از زبان ما میگویی چرا؟!
کیه که نخواد؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله!!!
اتفاقا اون شب که با مهدی و کسری داشتیم خونه ما پیتزا میپزیدیم؟! میپخیدیم؟! چیه صرف فعلش؟!
من همینو گفتم که:
دخترا هیشوخ این حالهایی که ما پسرا از در کنار هم بودن میکنیم رو نمیکنن!!!
به اتفاق آرا تصویب شد!
شاید یه وخ تو یه پستی شرحش دادم!
والا...
+ به هر حال تسلیت میگم بهتون!
پاسخ:
پاسخ:
اتفاقا من همیشه کمترین توقعم رو از خونوادم داشتم و دارم
و همیشه به طرز عجیبی ازشون ممنون بودم
واسه همه چیز!
هیچ وخت نخواستم چیز بیشتری رو ازشون!
+ آخرای ماه صفر همش غمه!
و غم خوبه!
پاسخ:
پاسخ:
زمین نینداختن حرف حاجی، کم کاری نیست!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
روزهای آخر صفر غمناکن!
+ خبر رسیده سه قلوها تو ماشین خوابیدن و در راهن
اونوخ اینجا برسن
من باید تا صب بچه داری کنم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
شما باید جواب بدین این سوالو!
والا...
اگه بپرسین حاجاغاها میپوشن
میگم: نه! از این سوسول بازیا نداریم
بدون دستکش و پیشبند
با آب یخ تازه!!!
جدی!
پاسخ:
پاسخ:
زمانه، زمانه قدر نشناسی است.
ولی عطر دوستی شاید مگس رو نه!
ولی آخر زنبور عسل رو به خودش جذب میکنه!
حاجی ره
پاسخ:
پاسخ:
خیلیم عالی!
ماشالا بچه های کاشان!
پاسخ:
پاسخ:
"بذله گو"
+ ما خودمون غمگینیم بابا!!!
شیخی عصاکش جوجه شود؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
از اولم همینجور بود!
مگه نه؟!
پاسخ:
پاسخ:
اینا توقع نیس حضرت دوست!
اینها صفات دوست واقعیه از زبان حضرت!!!
من که از خودم نگفتم!
اصن کسی اینارو نداشته باشه نباس باهاش دوست شد
بر فرض محال هم پیداش کردی و دوست هم شدی
اینجاس که نباید توقع داشت از همچین دوستی!
اصن توقع چیو دیگه میشه داشت؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خدا بده برکت!
پاسخ:
پاسخ:
120 تومن به نفع من!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
با شما کار دارن خانم رمیصا!
گوشی...
پاسخ:
پاسخ:
اون رکعت آخریش که خیلی حال میده اتفاقا!!!
قنوتشو مثه قنوت های معمولی بگیرین نه با همه مستحباتی که تو مفاتیح اومده
اصن یه صلوات!
همین!!!
التماس دعا!
پاسخ:
پاسخ:
قرمزاشو میخوندی خب!
واسه همین قرمزشون کرده بودم!
+ نگفتم بعد صفر!؟
حالا واقعا پولامو جم کنم یا نه؟!
پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم!
دور از جونم شما مارو اسکل نموده اید!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
با مشخصات فوق؟!
پاسخ:
پاسخ:
کسی که حرف حاجی رو زمین میندازه تو معرفتش شکه!
مگه این که عذر خاصی داشته باشه!
پاسخ:
پاسخ:
گوارای وجود پاکتان!
پاسخ:
پاسخ:
آب کم جو
تشنگی آور به دست!
به خودتون فشار نیارین
به قدر حالتون بخونین!
نه همه یازده رکعتو با مستحباتش!
والا...
کار خاصی نمیکنم!
پاسخ:
پاسخ:
اعظم الله اجورکم بمصاب جدکم!
بستگی به معرفتتون داره!
پاسخ:
پاسخ:
شما خیلی زود میخوابین!!!
من خیلی شبا تا دو بیدارم!
خوابم نمیبره!
:(
پاسخ:
پاسخ:
بله! هر کسی میتونه باشه!
ان شاء الله
پاسخ:
پاسخ:
همراه باشه
مرد و زنش فرقی نداره واسم!
هستم!
بالای هشتاد درصدش رو هستم!