پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۹ ب.ظ
ماههاست که به لطف ذات اقدس اله
وب ما دیگه تو صفحه نخست بلاگفا نشون داده نمیشه!
"و نحن شاکرون!"
این نکته رو از اونجایی فهمیدم که
دیگه ماههاست هیچ کامنت تبلیغاتی ای دریافت نکردم
و بسی خوشحالم!
اما....
یه نکته دیگه ای که ذهنمون رو مشغول کرده اینه که:
پس این دوستان جدیدی که میان اینجا سر میزنن
کامنت میزارن
اظهار لطف و محبت میکنن
از کجا اومدن؟!
با توجه به این که یه ماهی هم هست که
بنده چون با موبایل خدمت عزیزان مشرف میشم
دیگه واسه همون معدود کامنت هایی که میزاریم هم آدرس رو نمیزارم!
بماند که 70% کامنت های بنده بدون
هیچ دلیل و غرض و مرضی تیک خصوصی شون زده میشه!!!
پ.ن:
هر چند دوستانی اعتراف کرده اند که:
از روی لطف!!! از طرف بنده!!! واسه وبای دیگه کامنت میزارن!
که خدا ازشون نگذره!
والا...
و دوستان زیادی هم فرموده اند که
مکررا اینجارو به دوستان حقیقی و مجازیشون معرفی کرده اند!
(آیکون حاجی سر در گریبان فرو برده و متفکر جهت جبران این همه محبت!)
پاسخ:
پاسخ:
باز خواستین برین مارو هم خبر کنین!!!
پاسخ:
پاسخ:
همچنین!
بله! سوژه خوبیه!
من شروع میکنم:
ما یه جا تبلیغ بودیم تو بر و بیابون!
سقف خونه نیم سازی که توش بودیم پر بود از حشرات گزنده و خزنده!
یه بار نیمه شب زنبور افتاد پایین بازومو نیش زد
یه بار عقرب افتاد رو پام!
از شبای بعد تو اون گرما عبا میکشیدم رو خودم
همینجور تق تق جک و جونور بود که میافتاد رو عبام!
پاسخ:
پاسخ:
بله! درست میفرمایین!
دعا کنین خدا فرجه ای بهمون بده به کارای دلیمون برسیم!
هر چه بیشتر حرف بزنیم ما بیشتر دلمون میسوزه!!!!!
:(
پاسخ:
پاسخ:
همین تفاوت های اقلیمی فرهنگی باعث شدن که اشک تو چشای ما بیاد
ما اینجا سیب زمینی و پیاز و هویج !!!!!!!!!!!! رو هم میوه حساب میکنیم!
والا...
باغ و سوئیت و میوه هارو!
چقدر هعی درموردش حرف بزنیم!
والا...
هرچند: وصف العیش نصف العیش!
پاسخ:
پاسخ:
من باید ببینم تا کاملا متوجه بشم!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
پاسخ:
نعمتهایی که دیده نمیشن
و شمرده نمیشن...
پاسخ:
پاسخ:
صفحه اول بلاگفارو منظورشونه!
من شفاف سازی کنم!!!!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
آخه گفتین باغ بغلی!!!
پائلو کوئیلو یه نظریه ای در باب سفر داره
که البته قبل از ایشون من این نظرو داده بودم:
در سفر از هتل و سوئیت پرهیز کن!
+ اشک تو چشام جمع شد از جمله آخرتون!
:(((
پاسخ:
پاسخ:
دارین کاری میکنین همین الان بکنم بیام!!!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
دیگه واقعا مشکوکم که چرا هیشکی واسه من کامنت تبلیغاتی نمیده!!!
شاید چون تو فحش گذاشتم چند دفعه ای!!!
حرز و دعای ما فقط صدها "والا" است که تو این وب نوشتیم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
چادر زدن تو باغ رو به سوییت گرفتن ترجیح میدم!
قول میدم فقط بخورم!
به قول عربها:
خوردن حلال، بردن حرام!!!
پاسخ:
پاسخ:
آرش از قدیمی ترین رفقای ماست!
خوشحالیم که اینجایید!
ایدکم الله!
والا
پاسخ:
پاسخ:
احسنت به شما!
میشه با خودم چادر مسافرتی بیارم چند روزی بمونم؟!
(آیکون حاجی پر توقع!!!)
پاسخ:
پاسخ:
امیدوارم راستشو گفته باشین
به هر حال ما با توکل بر خدا میریم تو!
:)))
پاسخ:
پاسخ:
عالیه!
به شرطی که باغتون سگ نداشته باشه!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
نه عاغا!
چرا هر ساله؟!
شما یه سال = دو دفعه بفرستین
که فقط ما ناکام از دنیا نریم
همین!
توقعی بیشتری نداریم!
هیچ میوه ای نیست که بنده دوست نداشته باشم!
عالیه!
البته شاید خودم اومدم!
والا...
یه ضرب المثله قمی میگه:
میوه رو باید تو باغ خورد!
پاسخ:
پاسخ:
تعیین کردن هدیه در مرام ما نیست!
(همه میوه ها)
پاسخ:
پاسخ:
نذر نبود
وعده و قول بود!
فرقی نمیکنه
فقط صدق میوه بکنه کافیه!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
میوه هم بود!!!
پاسخ:
پاسخ:
همه اینا بعد دفاعتون جبران میشه دیگه؟!
پاسخ:
پاسخ:
خب اگه اینجوره که خیلیم عالی!
البته مثال نقض هم داشتیم
اونایی که وب مارو مایه ... خوردن به امتحانشون دونستن
و حتی طلب خسارت و غرامت کردن!!!
بسی خوبیم!
خدا به همه این احساس رو بچشونه ان شاء الله
پاسخ:
پاسخ:
به به! هر چه از دوست رسد نکوست!
خوب دوستان حداقل یه بار یه کامنت بدین که تو وب دوستان بیاریمتون و حداقل خودمون بدونیم کیا میخوننمون! والا...
خوبی از خودتونه!
خودمم خیلی خوشم میاد! اما نمیدونستم نظر دوستان چیه؟! ممنون!
همیشه همین کارو میکنم! اما مدتهاست که دیگه اعلام نمیکنم واستون دعا کردم
همین شب اومدنم یه زیارت کردم به نیابت همه دوستان مجازی
حسابی هم واستون دعا کردم کنار ضریح
باور کنید واسه شما دوستان بیشتر از خودم دعا میکنم
چون معتقدم دعا واسه شماها، دعا واسه خودمه!
مشغول ذمّه! به کسر ذال!
ما طلبه ها هم میگیم مشغول ذمبه به یاد سگارو و ذمبه! البته به شوخی
معناش هم میشه:
مدیون!
"مدیونی اگه دعا نکنی"
"تکلیف ب گردنته اگه دعا نکنی"
"مشغول ذمه ای اگه دعا نکنی"
همه به یک معنان!
پاسخ:
پاسخ:
عآخه نه اینکه شما اونقده مودبین
بهتون نمیاد مسخره کنین!
اینه که من متوجه نشدم!!!!!!!!!
پاسخ:
پاسخ:
یه غیر مهندس بیاد این حرفو تایید کنه
تا من باور کنم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خوبه یکی ناخواسته وکیل وصی شما بشه؟!
از طرف شما حرف بزنه و نظر بده!
مسئولیتشو قبول میکنین؟!
پاسخ:
پاسخ:
تایید میکنم!
چون که فعالیتهای واقعی بیش از این اجازه نمیده
علاوه بر مشکل پوکیدگی لپ!
پاسخ:
پاسخ:
نه!!!!!!!!!!!!!!!
باور نمیکنم!
جدی؟!
پاسخ:
پاسخ:
خب یه دلیل عمده دیگه هم کشف شد!
دیگه؟!
پاسخ:
پاسخ:
ممنون که علامت سوال تو ذهنمونو کمرنگ تر کردین!
بسی متشکر!
پاسخ:
پاسخ:
به خیر و خوشی و با سلامتی ان شاء الله
دست پر برگردین!
حالشو ببرین!
دوستانو فراموش نکنین!
خدا توفیقاتتونو افزون کنه ان شاء الله!
فی امان الله
پاسخ:
پاسخ:
اوه!!! ببخشین!
پاسخ:
پاسخ:
الان خیلی سوالم حل شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
سلام
جالب بود!
میرزا هم دیگه سرش شلوغ شده!
والا...
ان شاء الله زیارت بهتون خوش بگذره!
پاسخ:
پاسخ:
تصحیح میکنم:
فعالیتهای مجازیمون!
پاسخ:
پاسخ:
خدا بر خستگیهای شما آن به آن بیفزاید!!!
همون جایی که روزی 100 نفر ما رو ماچ میکردن! در اثر این ماچ و بوسه ها کک میفتاد توی لباس ما.
کلا شب ها رو من نمیخوابیدم تاصبح. آب و امکانات بهداشتی هم نبود( مثلا کل روستا یه چیزی مثل یه استخر پر آب داشت که آبش در اثر راکد موندن بو گرفته بود. ازون آب میخوردن و برای حموم میبردن و توش لباس میشستن و...)
یه مدتی طولانی با خارش و سوزش نیش حشرات درگیر بودیم.
یک 6 ماهی هم طول میکشید جای زخم ها خوب بشه. از ترس اینکه مبادا خانواده سال بعد نفرستن ما رو توی خونه لباس آستین دار و پوشیده میپوشیدیم که نبینن جای نیش کک رو.
با این حال دلم شدیدا برای اون جا، برای بچه هاش و همه چیزش تنگ شده. :(