م م 692: اسکن! (آرام باش!!!)
به پیشنهاد استاد
قرار بود با بنده خدایی هماهنگی کنیم واسه یه طرحی
زد و طرف شد رایزن فرهنگی یه کشوری!!!
پرید!!!
باز با پیشنهاد و معرفی استاد
قرار شد با یه بنده خدای دیگه ای هماهنگ کنیم
باز یکی دو هفته معطل کردیم
زد و طرف شد سفیر یه کشوری!!!
اونم پرید!!!
امروز تو جلسه حال همه مون تو قوطی بود بدجور!!!
یعنی یه موقعیتایی از دستمون رفت که حالا حالاها دیگه پیدا نمیشه!
فقط استاد بود که می خندید
و میگفت:
مطمئن باشید هر چه پیش بیاد براتون
بهترین چیزی بوده که میتونسته براتون پیش بیاد!
به این باور برسید که خیر شما تو همین بوده!
و خیر این نرسیدن شما به هدفی که داشتید بیشتر از رسیدنشه!
پ.ن:
کارا رو بسپارید به خدا
که از همه چیز خبر داره
هر کاری هم که بگی میتونه بکنه
براش تعیین تکلیف نکنید
جواب مثبت طرفتون
و قبولی در امتحان
و شفای مریض
و استخدام
و...
ازش بخواهید خیرمون رو رقم بزنه
هر چی که باشه!!!
هر چند خوشمون نیاد
هر چند به نظرمون بد بیاد
هر چند خیرشو نفهمیم
هر چند...
پ.ن:
و عسی ان تکرهوا شیاً و هو خیرلکم
و عسی ان تحبوا شیاً و هو شر لکم
و الله یعلم و انتم لا تعلمون.
شاید چیزی را ناخوش دارید و در آن خیر شما باشد
و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان بد باشد
خدا میداند و شما نمی دانید!
(جمله آخرو داشتین؟! خدا میداند و ما نمیدانیم!!!)
- ۹۲/۰۹/۱۹
مگه اینکه حوری موری فرشته ای چیزی باشی!
خخخخخخخخخخخ