يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۷ ب.ظ
حوصله ندارم
بهونه ام میاد!!!
پ.ن:
دو سه روزه هعی کار صبح و کلاس عصر میپیچونم
و به خودم استراحت میدم
سرماخوردگی!
پاسخ:
پاسخ:
ما گفتیم که از خدا خیر بخواید و خودتون انتخاب نکنین!
والا...
بیماری کفاره گناهان مومنه!
مبارکه!
پاسخ:
پاسخ:
خدا بد نمیده که!
والا...
ما هم خوب بودیم خوبتر شدیم!
:))
پاسخ:
پاسخ:
یکی دو ساعت پیش چهار کیلو خریدم دکتر!
ممنون از تجویزتون
پاسخ:
پاسخ:
آره!
هست و من نمیخورم؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
رو باباو حال نداریم!!!!
پاسخ:
پاسخ:
به ما نمیگن کوفت
میگن: باز چته؟!
اگه هم هیشکی نبود که بهتون بگه
بگین من بهتون بگم!!!
بیا ببرش!
بودن و نبودنش که واسه ما زیاد فرقی نداره!
والا...
فقط به شرطی که پسش نیاری!!!
پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم
الحمدلله و المنه!
بهترترم!!!
پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم
ما افسردگی مزمن داریم
هفته ای حداقل نصف روز سهمیه مونه!
راضی ایم!
شما آفتاب به من نشون بده تا من برم زیرش قدم بزنم!
والا...
+ عاره واقعا...
پاسخ:
پاسخ:
چی رو بفرمایم؟!
میگه همچون صفحه ای پیدا نشد که!
پاسخ:
پاسخ:
من و کامنت خوری؟!
من و ندیدن؟
من و حذفیدن؟!
سرنوشت رو باید از سر نوشت!
خخخخخ
تو راهه! میاد!
اندکی صبر...
پاسخ:
پاسخ:
عاره دیدم!
چند باره!
وانت که نداریم
ولی خوب هیکلامون بهم میخوره!
پاسخ:
پاسخ:
دعا بفرمایید سادات!
پاسخ:
پاسخ:
مگه ما دلمون نمیخواد؟!
خیلیم میخواد!
والا...
البته استراحتی که عآدم پرستار داشته باشه
نه این که خودش سوپ درس کنه
و خودش قرصاشو بخوره
و خودش قربون صدقه خودش بره!
دلیلشم به نظرم اینه که "زندگی" نمیکنیم
فقط کاره که میکنیم!
پاسخ:
پاسخ:
من و این همه خوشبختی محاله محاله
...
پاسخ:
پاسخ:
جــــــــــــــانم!!!
+ چیکار کنیم که نمیتونیم مثه شما همیشه دلی بنویسیم؟!
کسرایی گفتن حاجی ای گفتن!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
آمین یا رب العالمین...
پاسخ:
پاسخ:
خدا همه مریضارو شفا بده!
شما کجا اینجا کجا؟!
پاسخ:
پاسخ:
باید برم عرایضتونو دوره کنم!
جدی!
پاسخ:
پاسخ:
نه خدا جون! کار ایشون واجبتره!
من میتونم یه کم دیگه صبر کنم.
والا...
پاسخ:
پاسخ:
تبت بالاست!
کسی پیشت هست مراقبت باشه؟!
خدا همه مریضارو شفای عاجل و کامل عنایت بفرماید!
پاسخ:
پاسخ:
چه ربطی داشت به دهه فجر؟!
پاسخ:
پاسخ:
قرار بود جدل یاد بگیری
یادت رفت؟!
پاسخ:
پاسخ:
آه این بچه ها آخر میگیرتت!
پاسخ:
پاسخ:
خدا خیر دنیا و آخرت رو واستون جمع کنه!
ما نیز رو هر کی دست بزاریم سریع عروس میشه
تو فامیل معروفیم به این قضیه
البته دردسریه واسه ما
ولی چه میشه کرد؟!
پاسخ:
پاسخ:
باشه
ولی نگفتم که کی!!!
پاسخ:
پاسخ:
طنز نبود جدی بود
اونا نگارگریه در کنار تذهیب یعنی طلاکاری!
برو بخواب دیگه
چشات پف کرده!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
اه اه اه...
اینم از مهندس مملکت!
تحویل بگیرین!
چاله میدونیا هم اینجوری کامنت نمیزارن!!!!!!!!!!!!!!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خدا خیرت بده!
مادرم حسابی دعات میکنه!
پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم
مگه خدا بد هم میده؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
باشه!
اتفاقا چند روز پیش رفتم روش آب طلا نویسی رو از یه مذهب کار طلبه پرسیدم
و عملی بهم نشون داد!!!
پاسخ:
پاسخ:
استفاده کردیم
بهش فکر میکنیم
راستش من از همه چیز و همه کس راضی ام
فقط از این ناراحتم که وقت کافی ندارم که به کسی و کاری به اندازه لیاقتش بپردازم!
پاسخ:
پاسخ:
ما تا حالا به کسی باج ندادیم و نمیدیم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
اووووووووووف!
عجب حدیثی!
پاسخ:
پاسخ:
ما سعادتمون کامل کامله
اصلن هم تصمیم نداریم نصفش کنیم و با کسی شریک بشیم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
البته اون داستان ادامه داره که من نگعتم
و در آخر از اسمون رو سرش سکه های طلا میریزه که مفصله!
نزول که هیچی
باید درست بیفته تو بغلمون
همین و بس!
ما از فشار کاری کم میکنیم اون نمیکنه!!!!!!!!!
انشا الله
پاسخ:
پاسخ:
سلام
چجوری شدین شما دقیقا؟!
راهکار بدین که ما نشیم!
پاسخ:
پاسخ:
همه شاهد باشید!!!
الان من دیگه میتونم کمر راست کنم
زیر بار سنگین این توصیفات وحشیانه و شکنجه گرانه؟!
دانشگارو که ول کردم
میخوای حوزه رو هم ول کنم
بچسبم به عشقم سفر؟!
این بود رفاقتت؟!
هعی...
+ یه بار ماجرای تخته سنگ وسط دریا رو واسط تعریف کنم
یکی از خاطراتم از شمالتون!
پاسخ:
پاسخ:
تهی پای رفتن و بلند سفری رو ترجیح میدم
و خودمو گرفتار نمیکنم!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
خوش به سعادتت!
واسم نگه دار...
پاسخ:
پاسخ:
چ کم سعادتن بعضیا!!!
اصن ده ساعت!
سینه خیز که نمیخوای بیای!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
باز هم نمیارزه!
نچ! نمیارزه!
پاسخ:
پاسخ:
شما از ترمینال جنوب حساب کن
ایستگاه مترو هم که داره!
دارم مردانگی رو ترویج میدم منحرف!!!
پاسخ:
پاسخ:
اینقدر میخوام دو هفته ناقابل رو تخت بیمارستان بخوابم
سوپ های آبکی و کمپوت بخورم
و هعی کتاب بخونم
و بنویسم
و گوش کنم!
وهیچکس هم ازم کاری نخواد
همه بگن: آخی!
حاجی حالش خوب نیس
مزاحمش نشیم!!!
میشه یعنی؟!
پاسخ:
پاسخ:
باید از غیب برسه
وگرنه قبول نیست!
شنیدین حکایت اونی که از حاجاغا شنید کسی فلان عملو به جا بیاره
از اسمون رزقش بهش میرسه
پاش خورد به سنگی
گنجی بیرون اومد
برش نداشت
گفت حاجاغا گفت از اسمون میاد!
حکایت ماست!!!
پاسخ:
پاسخ:
سلام
وودی آلن میگه:
اونایی که با طنز صحبت میکنن
با احساستر و غمگین ترن!
دوس ندارم جاتونو بگیرم
به زودی میرم!
پاسخ:
پاسخ:
رفیق به تو میگن!
بزن قدش...
پاسخ:
پاسخ:
آخ از سفر نگو که دلم خونه
زنجیر شدیم به قم بدجور!
آخر خریت میکنیم و باز لگد میزنیم به بختمون
اصن ما جنبه کله گنده شدن رو نداریم
همه چیو به یع سفر دو روزه یا چایی نوک کوه میفروشیم
والا...
یه چی بالای دو ساعت پیشنهاد بده تو این اوضاع
البته میبینمش
کوتاه ها رو خیلی دوس دارم ولی
لپم ندارم که ببینم
میبینی؟!
پاسخ:
پاسخ:
تهی پای رفتن به از کفش تنگ
بلندی سفر به که در خانه جنگ
میدونین که ادامه چیه؟!
همون!!!
پاسخ:
پاسخ:
کمتر از دو ساعت!
معلومه تا حالا قم نیومدین!
نچ نچ نچ
مرد میخواد که بار غم مارو بکشه
خانمها سریع دق میکنن
میمونن رو دستمون
والا...
یکی رو میخواد مثه مجم که درد رو بفهمه
مرررررررررررررررد هم باشه
والا...
پاسخ:
پاسخ:
چند صد یا چند هزار کیلومتر با قم فاصله دارید؟!
غیر از دوشواری جنسیت!!!
پاسخ:
پاسخ:
با موبایلم!
21 رو دیدم!
وقتی کسی نیست چه یکی چه بیست و یکی چه هزار یکی!
هعی...
پاسخ:
پاسخ:
نمیدونستم دل هم داری!!!
پاسخ:
پاسخ:
جام خالی!
ماه مره!!!
پاسخ:
پاسخ:
عشق هم قوانین خودشو داره!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
شما یه انیمیشن بگو که من ندیده باشم!!!
چایی تنها بهم نمیچسبه!
:((
پاسخ:
پاسخ:
مشکل اینجاس که هیشکی نیس غرولند کرد و بهونه گرفت
همخونه ای بیشتر یه چوب خشکه!
ما از هم طلاق عاطفی گرفتیم
مدتهاست!
خودم یه قابلمه بزرگ سوپ مرغ درست کردم
دو روزه دارم میخورم تموم نمیشه!!!
پاسخ:
پاسخ:
ما فقط بهانه داریم
نه بیشتر!
پاسخ:
پاسخ:
یعنی میشه؟!
خدایا برسون!
پاسخ:
پاسخ:
عادیه!
عجیب نیست که!
پاسخ:
پاسخ:
ما هم سرماخوردگی رو بهانه کردیم
که وجدانمون آروم بگیره!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
ما هم بیحوصلگیمون واسه سرماخوردگی نیس
چون تقریبا تموم شده
یه جورایی هیشکی نیس
باز کار و درس
باز ...
پاسخ:
پاسخ:
کلا مهندسا هیچ وقت به آینده فکر نمیکنن!
حلال کنیم اون همه آزاری که به ما رسوندین؟!
والا...
پاسخ:
پاسخ:
سلام
عآخه عاشق بهونه گیر میشه؟!
والا...
یک شبانه روز چنان درد ومرضی به سراغم اومد...همش هم استراحت و در حال پیچیدن به خودم!!!مامانم و برادرم وآقایی هم پرستارم!!!در حد خودشون!!!پشیمون شدم در حد لالیگا که چر اقدر سلامتی خودمو ندونستم!!!بقیه که طفلیا خوابشون برد من موندم پیچ و تاب های خودم!!!