م م 478: دلایلنا المتقنه! (دلایل محکم ما!)
فرموده اند:
جمعه 5 مهر1392 ساعت: 22:5 | توسط:رهگذر | ||||
قطعا یه همچین پدری که صاحب کارخونه است و سه تا سکته هم زده ،تک دخترشو میده دست آخوند جماعت... به هرحال روحانیون باید یه فرقی با بقیه داشته باشن! شاید به من بدن ولی به شما..؟ بعید میدونم. | |||||
وب سایت ایمیل | |||||
م م 476: ملاکاتنا فی امر النکاح! (ملاک های ما برای ازدواج!) |
می فرماییم:
به هزار دلیل عقلی و نقلی و فلسفی و کلامی و شرعی
بنده ثابت میکنم که حرفتون اشتباهه!!!
و اگه قراره ایشون کسی رو به دامادی قبول کنن
شخص بنده هستم ولاغیر!!!
اول از همه این که:
شما موقعیت رو تصور کن!
یه پیرمرد پولدار
مهمترین عزیزانش تو دنیا یه دختر لوس و دردونه است با کارخونه ای که حاصل عمرشه!
(دخترا که خودشون بزرگ میشن! این کارخونه است که حاصل عمر عآدمه! والا...)
خب این عاغای محترم دنبال داماد پولدار میگرده؟!
معلومه که نه!!!
داماد خوشگل میخواد؟!
عمراً! به چه دردش میخوره عاخه؟!
عادم مشروبخور و قمار بازم که به دردش نمیخوره
یه ساله که هیچی!!! یه ماهه دختره به درک! کارخونه رو به باد میده!!!
والا...
به قول یکی از اساتید حوزه:
"شد؟! حالا!!!"
اگه شما یه نظر دقیق بندازی
میبینی که همه شرایط شخص فوق الذکر در بنده جمعن:
نه پولدارم!
نه خوشگلم!!
نه اهل شراب و قمارم!!!
اینا به کنار
یه آپشن خیلی عالی دارم
که این دوره زمونه خیلی قیمت داره
و اونم این که به قول آقا رضا تو اون فیلم کذایی
"بنده امین ناموسم!!!"
پ.ن:
یعنی من که اصلا به مخیّله ام خطور هم نمیکنه
که طرف از خداش نباشه که دخترشو به من بده!
والا...
پ.ن 2:
خب! الان که اینطور قانع شدین
فک نکنم آوردن تمام اون هزار دیلیل نیازی باشه؟!
هان؟!
میدونستم!
اینجاست که میگن:
"فبهت الذی کفر"
- ۹۲/۰۷/۰۶
اینقدخندیدم که داره اشک از چشام سرازیرمیشه !!!