م م 391: احوالنا! (حال و روز ما!)
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ب.ظ
عاغا امروز سرکلاس زبان شیرینی دادم!
نگید ربطش چیه که خودمم نمیدونم!!!
خب روز دختره دیگه!
حالا واقعا به ما چه؟!
والا...
پ.ن 1:
استاد که خیلی خوشش اومد!
فرمودند:
ایشالا عروسیت!
پ.ن 2:
حرم هم رفتم زیارت
به نیابت از تمام دوستان مجازی زیارت کردم
پیام و التماس دعای اون چند نفر رو هم ابلاغ نمودیم!
پ.ن 3:
بعد کلاس زبان و حرم
رفتم یه خرید عمده کردم واسه خونه
177000 تومان!!!
فردا صبح پدرم و خواهرم میان قم
خونه به هم ریخته در حد خوابگاه دانشجویی!!!
همخونه ای گرام وسایل خودشو بیرون ریخته و مرتب کرده
وسایل منو ریخته وسط که مثلا مرتب کنم!
ولی حسش نیست!
به خواهر گرام هم نمیشه امیدی داشت
حالا اگه مادر گرام بود یه چیزی!
والا...
پ.ن 4:
خیلی خسته ام امروز
دیگه نمیکشم!!!
دوس دارم یه انیمیشن یا فیلم خیلی خوب ببینم و بخوابم
تا چه پیش آید.
- ۹۲/۰۶/۱۶