م م 278: تحذیر الجاهل هکذا مع الاسف!
این که پ.خ عزیز (همون پسرخاله!) چند شبی مارو همراهی ننمودن
و ما افتادیم به تک خوری!!!
به این خاطره که بعد نماز عید ایشون داشتن تشریف میبردن خونه با موتورشون
سر یه پیچی دو سه نفر یهو بهش نهیب میزننکه: یواش یواش!!!
بنده خدا هم هول میکنه و ترمز میگیره که ببینه قضیه از چه قراره
ترمز گرفتن در سر پیچ اونم با زمین خیس از بارون همان و
زمین خوردن با موتور سیکلت و به فنا رفتن لباس و شلوار نو عید همان
و کف دستهایی سوراخ سوراخ از اسفالت همان!
بنده های خدا خواستن خوبی کنن و هشدار بدن که آهسته برونه
چون سر همون پیچ چند نفر دیگه هم زمین خورده بودن
امااما از جهل که خودشون با این کار نسنجیده شون باعث زمین خوردن یکی دیگه شدن!
پ.ن:
پسر خاله گرام بنده هم هم یه موتور سنگین یاماها مشکی داره عینا مال من!
قیافه و هیکلمون هم کپ هم!
هر دو هم عینکی و ریشو!
ببینید چی میشه وقتی هر شب کنار هم خیابونارو گز میکنیم!
- ۹۲/۰۵/۲۰