م م 250: ترجم کما علمت!
دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۲ ق.ظ
در کامنتی فرموده اند که:
میشه جاهای عربیشو معنی کنی لدفن؟ ![]() | |||||
از خون
دل نوشتم، نزدیکِ دوست نامه
اِنی رایت دَهرا من هِجرکَ القیامه
(از هجر تو روزگاری، قیامت رو به چشمم دیدم)
دارم من از فَراقش، در دیده صد علامت
لَیسَت دُموع عینی هذا لَنا العلامه
(اینا اشک چشمای من نیستن، اینا واسه ما علامتن)
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس(نقش) مقصود، از کارگاه هستی
هر چند کَزمودم از وی نبود سودم
من جَرب المُجرب حلت به الندامه
(کسی که تجربه شده را دوباره تجربه کند به پشیمانی گرفتار شود)
گفتم ملامت آید گر گردِ دوست گَردم
وَ الله ما راینا حُبا بِلا مَلامه
(عجب حرف خوبیه!!!: حاشیه مترجم)
(بخدا عشقی بدون ملامت و پپشیمانی ندیدم)
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس(نقش) مقصود، از کارگاه هستی
پرسیدم از طبیبی احوالِ دوست گفتا
فی بُعدها عذاب فی قُربها السَلامه
(در وصال معشوق سلامتی است و در فراقش عذاب و درد)
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یَذوق مِنه کاسا من الکَرامه
(تا کاسه ای از کرامت و بزرگواری او را بچشد)
(مترجم: مطمئن نیستم درست ترجمه کرده باشم این مصرعو)
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده درس(نقش) مقصود، از کارگاه هستی
گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده
بازآ که توبه کردیم، از گفته و شنیده
روزی کرشمهای کن ای یار برگزیده
یاران چه چاره سازم با این دلِ رمیده
شمشادِ خوش خَرامش در نازُ پروریده
چون قطرههای شبنم بر برگِ گل چکیده
وان رفتنِ خوشش بین وان گامِ آرمیده
صد ماه روز ِ رشکش جَیب قُصب دریده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
پ.ن:
نامجو خونده اینو؟! عایا؟!
پ.ن2:
نوشته های گرمز ترجمه بنده است!
پ.ن 3:
شماره حسابم رو بهتون ایمیل میکنم!
والا...
- ۹۲/۰۴/۱۷