م م 234: انا غالط جدّا!!!
جمعه, ۱۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۷ ق.ظ
داستانی خوندم در مورد مرد مهربونی که دست به هرکاری میزد
به جای این که کمکی بشه مایه شرّ و فساد میشد
مثلاً
به فقرا که پول میداد اونا پولو رو خرج مشروبشون میکردن
و زنهاشون مرد مهربون مقصر میدونستن
و اونو لعن و نفرین میکردن
و یه عالمه مثال دیگه
مردم شهر که از عاقبت بد خوبیهای مرد به تنگ اومده بودن
مرد رو که جز محبت به مردم شهرش کاری نکرده بود
محاکمه و دادگاهی می کنن
و ...
پ.ن:
شده داستان ما!!!
هر کاری هم بکنیم آخر شرّی توش در میاد
دارم از خوب بودن و خوبی کردن پشیمون میشم
والا...
پ.ن2:
غلط کردیم بابا!!!
- ۹۲/۰۴/۱۴