حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

حاج آقا آخوند روحانی

مینی مالهای روزانه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا آخوند روحانی

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۴۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۵
ارديبهشت
مرد آرشه که کنده انداخته دور
و اصن به ازدواج فکر نمیکنه
والا...


+ "امید به یافتن همسر مناسب و دلخواه" رو عرض کردم!!!
  • حاجی ره
۰۵
ارديبهشت
قدیما میگفتن
اگه دختری بتونه پرتقالو درسته از تو پوستش دربیاره شوهر میکنه
الان اگه نارگیلو هم درسته دربیارین
عمرا

+ والا با این افکار و اخلاق و توقعاتتون
(صفات مناسب افکار و اخلاق و توقعات دختران در جمله فوق جهت تلطیف پست و کاستن از شناعت و ضخامت مطلب حذف شده است!)
  • حاجی ره
۰۵
ارديبهشت
حیف که اکثر مخاطبین از بانوان محترمه و مکرمه هستن
وگرنه هم الان یه هف هش تا پست خفن در بدگویی از جنس زنان بویژه دختران دم بخت میگذاشتم
بلکه یکم این جگرم خنک بشه

+ والا با این نوناتون...
  • حاجی ره
۰۲
ارديبهشت
القصه الاولی:
شهر ما
دیشب آخر وقت
مغازه سوغات و شیرینی محلی

رفقا از قم سفارش دادن
زنگ زدم سفارشاشونو گفتم که آماده کنه
 و تعیین ساعت واسه گرفتنش
رفتم بگیرم
گفتم چقدر شده؟
گفت:دویست هزار تومان
گفتم: من اینقدر باهام نیس
گفت: اصلا نگران نباش, چقد باهاته؟
میگم: صد و بیست
ازم میگیره و دفترشو باز میکنه
اسمت؟!
حاجی
شماره تماس؟
شماره موبایلمو میدم
بسلامت...
نه کارت شناسایی میخواد ازم
نه حتی زنگ میزنه به شماره ای که دادم حداقل درست باشه
(منو اصن نمیشناسه!)


القصه الثانیه:
ماهها پیش
همونجا

یه مسافر غریبه اومد شیرینی بگیره
موقع حساب کردن دید پول همراهش نیست
عذرخواهی کرد و...
صاب مغازه گفت: ببر شیرینیو
غریبه گفت: تو که منو نمیشناسی
گفت: نشناسم! بعدا که میاری...
شیرینی رو برداشت رفت
با فک آویزان


القصه الثالثه:
قم مقدسه!
پنج شیش سال پیش
بقالی پشت مدرسه مون

یه حاجاغایی یه جنسی برداشت
موقع حساب کردن بیست تومن کم داشت
(بیست تا تک تومنی)
فروشنده جنسو پس گرفت
گفت بعدا بیا ببر...
  • حاجی ره
۰۲
ارديبهشت
داداشم رو مبل خوابه
محیا هم بغلم
بهش میگم:
میخوای گازش بگیری؟
میگه: نع, دعبا میتونه!!!
میگم: آهان, باشه...

+ خواستم بگم چه عآدم منطقی ای هستم من
  • حاجی ره
۰۲
ارديبهشت
با سرفه های شدیدی که پدر گرام رو به ستوه!!! آورده بود
آخر رفتیم دکتر
دکتر میگه: همه از این سرماخوردگی گرفتن
میگم:
سمت راست سینه ام تیر میکشه و درد میکنه
اعتنا نمیکنه...

الان
داروهام تموم شده
و همچنان بیماری در ماست
سرفه ها کمتر شده
اما شدیدتر
درد داخل قفسه سینه هم خفه کننده و تیر کشنده
تو روحش
که به دسته عینکش هم نگرفت...

+ دو گروه هستن که باس همه شونو اعدام کرد:
دکترها
پزشک ها
  • حاجی ره
۰۱
ارديبهشت
عروسمون میگه:
حاجی سه تا خواهر هستن
دو تاشون عروس شدن
آخری مونده...
داماداشون دکتر فلانیه که مشاوره
و دکتر بهمانی

میگم:
وقتی دو تا داماد دکتر داره
دیگه داماد آخوند به دردشون نمیخوره.
  • حاجی ره
۰۱
ارديبهشت
چون جلو خونه مون باغه
هر از چند گاهی جک و جونورایی میان تو خونه
امروز پشت پشتی ها یه عنکبوت خیلی زیبا!!! با پاهاییی خییییلی بلند کشفیدیم
ازش عکسیدیم
بعد کردیمش تو پلاستیک جهت تحقیق و بررسی میدانی توسط سه قلوها و آنی و محیا
چند باری هم تو اتاق رهاسازی شد
باز گرفتیمش
آخر تو باغ همسایه ولش کردیم!

+ مهربانی با حیوانات
  • حاجی ره
۰۱
ارديبهشت
محیا کنار دیوار وایساده
محمد داداشش سرشو دو دستی گرفته و اروم میکوبه به دیوار کاشی
از صدایی که تو اتاق میپیچه خوشش میاد
میگه: گوش کنید...
گومب
...
..
.
گومب
...
..
.

+ یکی به سازمان حمایت از کودکان خبر بده
  • حاجی ره
۰۱
ارديبهشت
صدددددد کامنت آخرو جواب دادم
باورتون میشه؟!
یاد ایام قدیم بخیر...

+ میگن مریضی که رو بموته
لحظات آخر سرحال و سالم میشه

++ به فکر ترک نت و تغییر سبک زندگی افتادم امشب...
بدور از نت و نت گردی
  • حاجی ره