الشرایطیه

شهرمون که بودم
مادرم باهام صحبت کرد که：
حاجی چیکار میکنی؟
بریم برات خواستگاری یا نه؟
گفتم
برین
ولی جایی برین که این دو تا شرطو قبول داشته باشن
مهریه چهارده سکه
زود عقد و عروسی رو برگزار کنن
بریم دنبال زندگیمون...

+ البته بعدا دو شرط دیگه هم اضافه شد：
با زندگی تو قم مشکلی نداشته باشه
با ملبس شدن و روحانیت من نیز

المهر البلا مهر

اومدم خونه رفقا
یکیشون در حال ازدواجه
واسه اون یکی داره تعریف میکنه
از عکس العملای بامزه دیگران در مورد ازمایش
آخر نفهمیدیم ازمایش منفیه درسته یا مثبت
هرکدومو بگی یه عده اشتباه برداشت میکنن

از مهریه میگه
که چهارده تاس
میگه
خواهراش مهریه هاشون خیلی بالا بود
ولی گفتم
مهریه دینه گردن مرد
من همچون دینی رو قبول نمیکنم که از پسش برنیام.
گفتن
حالا آخر نظرتون چیه با همین مهریه مثه خواهراش؟
یه کم من من کردم و موکول به بعد
همون چهارده تا رو قبول کردن...

+ دلم گرف بدجور

الماجیه

یکی از رفقا سرکار خوابش برده بود
سرشو تکیه داده بود به پشتی صندلی
سفیدی گلوش قشنگ میزد تو چش
رفتم قشنگ خم شدم زیر گلوشو ماچ کردم
از خواب پرید
خندید و گفت
چیکار میکنی حاجی؟!
گفتم： یه لحظه هوسم شد
گفتم نبوسم عقده میشه تو دلم میمونه!

التعبیریه للرویا القدیمه

دیدم نمیشه تو این کلانشهر غریب
هیچکی از ما خبر نداشته باشه
با استاد بزرگواری هماهنگ کردم واسه مشاوره
از فرماندهان زمان جنگ
که همیشه دعوتش میکردم حجره
تا از خاطراتش بگه
و مشاور و روانشناس
که به طلاب مدرسه مشاوره میداد

سالها بود از قم رفته بود و دوباره اتفاقی دیدمش
و به ذهنم زد باهاش صحبت کنم
قراری گذاشتیم
که سه بار کنسل شد
تا تونستم ببینمش
الغرض...

الفلاکتیه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هل یبقی حالی و احوالی؟!

موسسه موندم کار کنم
برقا رفتن و کار تعطیل شد
بیرونم بارونه و با موتور نمیشه رفت خونه
یه کم سرم درد میکنه
چه کاری میشه کرد جز پست گذاری؟!

المسالتنیه

راهی نداره مواقعی که نت دارم
مطالب وب دوستانو بتونم ذخیره کنم
تا در مواقع بی نتی و آفلاینی بتونم بخونمشون عایا؟!

عایا میدانیه

عایا میدانید：
از مبطلات اعتکاف فراموش کردن دوستان مجازی از دعای خیر است؟!

توضیح المسایل حاجوی,
جلد سی و پنجم,
فصل حقوق دوستان مجازی,
مسیله شونصدو چندم

النداشتنیه

سلام بر دوستان جان!!!

همچنان نت ندارم مثه خیلی نداشته های دیگه

والا...

الدوکتور ام البرستار؟ هذه مساله

دوستان هعی اصرار میکنن برو دکتر
میگم：
من دکتر نمیخام
پرستار میخام!
والا...